جدول جو
جدول جو

معنی احکال - جستجوی لغت در جدول جو

احکال(عَ رَ بی یَ)
احکال خبر برکسی، دشوار شدن آن بر وی. (منتهی الارب). مشکل شدن، محکم تر. استوارتر: ان ّ احکم المصنوعات و اتقن المرکبات ما کان تألیف اجزائه... (رسائل اخوان الصفا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشکال
تصویر اشکال
پوشیده شدن کار و مشتبه گردیدن آن، دشواری، سختی و پیچیدگی کاری یا امری، مسئله، عیب، نقص
ریسمانی که به چهار دست و پای ستور می بستند، پای بند ستور، برای مثال خاطر آرد بس شکال این جا ولیک / بگسلد اشکال را استور نیک (مولوی۱ - ۳۸۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احکام
تصویر احکام
محکم کردن، استوار کردن، محکم بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشکال
تصویر اشکال
شکل ها، مثل ها، مانندها، چهره ها، صورت ها، حالت ها، وضع ها، جمع واژۀ شکل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتکال
تصویر اتکال
کار خود را به کسی واگذاشتن و به او اعتماد کردن، توکل کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احمال
تصویر احمال
بارها، جنین ها، جمع واژۀ حمل، حمل ها، جمع واژۀ حمل، حمل ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احوال
تصویر احوال
حال ها، کیفیت حال و وضع کسی یا جایی، اوضاع معیشت، کار و بار، جمع واژۀ حال
وقایع، پیشامدها
شرح حال، سرگذشت زندگی
سال ها، جمع واژۀ حول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احمال
تصویر احمال
غراب، کلاغ سیاه، خودخواه، کلاغ، زاغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احکام
تصویر احکام
آداب و رسوم، قوانین، مقررات، برای مثال ای دل برو مقلد احکام شرع باش / کز یمن آن به عالم تحقیق وارسی (ابن یمین - ۵۲۰)، حکم
احکام نجوم: طریقه ای از غیب گویی یا پیش بینی حوادث از روی اوضاع کواکب که آن ها را در کارها و زندگانی مردم مؤثر می دانستند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احبال
تصویر احبال
آبستن کردن، پژمردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتکال
تصویر احتکال
دشوارشدن، آموختن زبان پارسی پس از زبان تازی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع حمل، بارهای شکم بارهای درخت بارها، جمع حمل، بره ها برگان بار یاری: یاری دادن کسی در برداشتن بار بسیار زایی، جمع حمل بارهای شکم بارهای درخت،جمع حمل بارهای سرو پشت، جمع حمل بره ها برگان. یاری دادن کسی را به برداشتن بار یاری دادن دربار بر نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احلال
تصویر احلال
فرود آمدن، روا دانستن، بایستن، کیفرسزایی حلال گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشکال
تصویر اشکال
شکل، صورتها، دشواری، سختی کار سخت ودشوار شدن سخت ودشوار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احکاء
تصویر احکاء
استوار بندی، چیرگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احطال
تصویر احطال
جمع حطل، گرگان شغالان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احوال
تصویر احوال
جمع حول، حال، حویل
فرهنگ لغت هوشیار
محکم کردن، استوار کردن فرمانها، دستورالعملهای شرعیه فرمانها، دستورالعملهای شرعیه
فرهنگ لغت هوشیار
واگذاشتن، گردن نهادن کار به کسی گذاشتن وا گذاشتن، اعتماد کردن بر کسی تعویل، تسلیم شدن، یا اتکال بخدا. توکل کردن بخدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امکال
تصویر امکال
ترکی زنخدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعکال
تصویر اعکال
جمع عکل، ناکسان فرومایگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انکال
تصویر انکال
جمع نکل، بندهای سخت دور کردن: از کاری باز داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احلال
تصویر احلال
((اِ))
حلال کردن، فرود آمدن در جایی، از حرام بیرون آمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشکال
تصویر اشکال
((اَ))
جمع شکل، صورت ها، گونه ها، انواع، پیکرها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشکال
تصویر اشکال
پای بند ستور، شکال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احکام
تصویر احکام
((اَ))
جمع حکم، رأی ها، دستور ها، مجموعه دستورالعمل های شرعی، آداب، رسم ها، مجموعه قوانین و مقرراتی که به اراده محکوم علیه قابل تغییر است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احکام
تصویر احکام
((اِ))
محکم کردن، استوار کردن، استواری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احوال
تصویر احوال
جمع حال، حال ها، وضع ها، چگونگی مزاج، کار و بار، سرگذشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احمال
تصویر احمال
((اَ))
جمع حمل، بارهای شکم، بارهای درخت، جمع حمل، بره ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احمال
تصویر احمال
((اِ))
به کسی در برداشتن بار یاری رساندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتکال
تصویر اتکال
((اِ تِّ))
توکل کردن، کار خود را به دیگری واگذاشتن و به او اعتماد کردن، تسلیم شدن، به خدا توکل کردن به خدا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشکال
تصویر اشکال
((اِ))
دشوار شدن، پوشیده شدن کار، دشواری، خرده گیری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احوال
تصویر احوال
سرگذشت، چگونگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از احکام
تصویر احکام
فرمان ها، دستورها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اشکال
تصویر اشکال
خرده، چالش، دیسه ها، دشواری، ریخت ها
فرهنگ واژه فارسی سره