- احبار
- جمع حبر، دانشمندان، پیشوایان روحانی یهود
معنی احبار - جستجوی لغت در جدول جو
- احبار
- حبرها، عالم ها، دانشمند ها، پیشوایان روحانی و دانشمندان یهود، جمع واژۀ حبر
- احبار
- جمع حبر، دانشمندان، علما، پیشوایان روحانی یهود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گذار دریایی دریانوردی، شورابی، فراوانی آب، فراوانی، جمع بحر دریاها
آغل سازی
فراخواندن
شمردن، واداشتن
خبر، آگاهی، اطلاعات
کسی را به کاری به زور واداشتن
جمع حر، آزادگان، ایرانیان جمع حر حران آزادان آزادگان، ایرانیان
جمع حجر، سنگها
اندک دادن، استواربستن گره، خوراندن
آبستن کردن، پژمردگی
گردن نهادن نرم شدن
رویگردانی، بیهوده گردانیدن اعراض کردن، باطل گردانیدن باطل کردن ثواب عمل
سیاه زادن نوزاد سیاه آوردن
بازداشت از خرید و فروش ورستاد (وقف) داراک بندی
دوست داشتن، برگزیدن، دانه بر آوردن، دانه بستن جمع حبیب دوستان یاران. دوست داشتن کسی را
دوستان، همنشینان، جمع حبا، جمع در جمع حبیب
پس رفتن
لبه ها کناره ها، جمع صبر، درنگ ها درنگ کردن درنگیدن، شکیبا گردانیدن، ترش شدن شیر
ناگریزی، زور، واداری، واداشتن، بایستگی
آگاهی ها، تازه ها، تازه ها، رسیده ها، رویدادها
فراخوانی، فراخوان، خواندن
بزرگ پنداری، پلیدشدن
جمع کبر
گورساختن به خاک سپردن
کوشش نمودن، کوشش کردن
جای نگهداری کالا، جای انباشتن غله یا چیز دیگر
گوشت نو آوردن فربه گشتن
باطل کردن، باطل کردن
خبر دادن، خبردار کردن، آگاه کردن
خبرها، داستان ها، جمع واژۀ خبر
حاضر کردن، به حضور خواستن، فراخواندن
احضار ارواح: فراخواندن روح های مردگان به وسیلۀ کسانی که مدعی هستند می توانند روح شخص مرده را حاضر کنند و از او پرسش هایی کنند
احضار ارواح: فراخواندن روح های مردگان به وسیلۀ کسانی که مدعی هستند می توانند روح شخص مرده را حاضر کنند و از او پرسش هایی کنند
گرماها، گرمی ها، جمع واژۀ حرّ، حرّ ها