جدول جو
جدول جو

معنی اجودان - جستجوی لغت در جدول جو

اجودان(اَ)
رجوع به آجودان شود
لغت نامه دهخدا
اجودان
آجودان، افسری که در خدمت افسر عالی رتبه باشد، آژان، مأمور پلیس
تصویری از اجودان
تصویر اجودان
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اردوان
تصویر اردوان
(پسرانه)
یاری کننده درستکاران، نام پادشاهان معروف اشکانی، از شخصیتهای شاهنامه، نام چند تن از پادشاهان اشکانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از الوداع
تصویر الوداع
وداع، بدرود، بدرود گفتن با مسافر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استودان
تصویر استودان
محوطه ای روباز، محصور و معمولاً مرتفع در خارج شهر که زردشتیان استخوان های درگذشتگان خود را پس از متلاشی شدن جسد، در آن قرار می دادند، مقبرۀ زردشتیان، دخمه، گورستان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جاودان
تصویر جاودان
پاینده، پایدار، همیشگی، برای مثال وصال او ز عمر جاودان به / خداوندا مرا آن ده که آن به (حافظ - ۸۳۸)، تا همیشه، از مدت ها پیش، جاویدان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آجودان
تصویر آجودان
افسری که در خدمت افسر بالاتر از خود، مامور اجرای دستورهای او است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جودان
تصویر جودان
چینه دان پرنده، لکه ای سیاه در دندان اسب و الاغ که براساس میزان ساییده شدن آن می توان سن جانور را تخمین زد
فرهنگ فارسی عمید
اجودان، صاحب منصبی معلوم در نظام، نایب
لغت نامه دهخدا
(اَ جَدْ دا)
شب و روز
لغت نامه دهخدا
(شِ / شَ)
توانگر شدن بعد فقر.
لغت نامه دهخدا
بهندی بنج است، شور و تلخ گردانیدن آب
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
تثنیۀ اجرد. دو روز یا دو ماه: مارأیته منذ اجردان. (منتهی الارب) ، بیک بار افتادن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ وَ)
تثنیۀ اجوف (در حال رفع). دو اجوف.
لغت نامه دهخدا
(اَ وَ)
تثنیۀ اسود، سحاب اسول، ابر سست و فروهشته. ابر فروهشته بر زمین
لغت نامه دهخدا
تصویری از اجوفان
تصویر اجوفان
شکم و زیر شکم کاواکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الوداع
تصویر الوداع
خداحافظ، بدرودباش
فرهنگ لغت هوشیار
دو آسال های کیشی و آسال های دینی (کیش شرع) اصول دین و اصول فقه، اصول کلام و اصول فقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آجودان
تصویر آجودان
صاحب منصبی معلوم در نظام - استوار دوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسوداد
تصویر اسوداد
سیاه بودن، سیاه رنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارندان
تصویر ارندان
انکار و حاشا
فرهنگ لغت هوشیار
آواز، روزسخت، روزآسان روز نرم از واژه های دو پهلویست (از لغات اضداد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتدان
تصویر ارتدان
دوک و دوکدان ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارجوان
تصویر ارجوان
معرب ارغوان، آتشگون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتداث
تصویر اجتداث
کورکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجنقان
تصویر اجنقان
اجنگان تازی شده روستائی است در سرخس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتنان
تصویر اجتنان
پوشیده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجردار
تصویر اجردار
پاداشمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتودیان
تصویر اتودیان
فرانسوی دانشجو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاودان
تصویر جاودان
همیشه، دایم، هموار، باقی، پیوسته، ابدی، جاویدان، جاودانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آجودان
تصویر آجودان
افسری که در خدمت افسر عالی رتبه باشد، آژان، مأمور پلیس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جاودان
تصویر جاودان
((وِ))
جاویدان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جودان
تصویر جودان
((جَ یا جُ))
نوعی کافور به غایت خوشبو که آن را خورند، مقابل کافور میت، نوعی از چوب بید که از آن دسته بیل سازند، جودانک، سیاهی ای شبیه به دانه جو در میان دندان اسب و خر و مانند آن که جوانی و پیری آن ها را از آن شناسند، جنسی از انار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جودان
تصویر جودان
چینه دان مرغ
فرهنگ فارسی معین
پایا، جاویدان، سرمد، فناناپذیر، مخلد، مدام، مستدام
متضاد: فانی
فرهنگ واژه مترادف متضاد