جدول جو
جدول جو

معنی آجودان

آجودان
افسری که در خدمت افسر عالی رتبه باشد، آژان، مأمور پلیس
تصویری از آجودان
تصویر آجودان
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با آجودان

آجودان

آجودان
افسری که در خدمت افسر بالاتر از خود، مامور اجرای دستورهای او است
آجودان
فرهنگ فارسی عمید

اجودان

اجودان
آجودان، افسری که در خدمت افسر عالی رتبه باشد، آژان، مأمور پلیس
اجودان
فرهنگ فارسی معین

جودان

جودان
نوعی کافور به غایت خوشبو که آن را خورند، مقابل کافور میت، نوعی از چوب بید که از آن دسته بیل سازند، جودانک، سیاهی ای شبیه به دانه جو در میان دندان اسب و خر و مانند آن که جوانی و پیری آن ها را از آن شناسند، جنسی از انار
جودان
فرهنگ فارسی معین

جودان

جودان
چینه دان پرنده، لکه ای سیاه در دندان اسب و الاغ که براساس میزان ساییده شدن آن می توان سن جانور را تخمین زد
جودان
فرهنگ فارسی عمید