جدول جو
جدول جو

معنی اجداء - جستجوی لغت در جدول جو

اجداء(شُ)
عطا یافتن. (تاج المصادر). رسیدن بعطا. (منتهی الارب)، رفتن بر زمین جدد. در زمین هموار رفتن، براه راست رفتن، اجداد طریق، جدد (زمین هموار درشت) گردیدن راه. (منتهی الارب). هامون شدن زمین. (تاج المصادر)، درستی در کار. ضد هزل، اجداد نخل، بوقت درو رسیدن خرمابن. بوقت بریدن رسیدن بار خرما. (تاج المصادر). بریدن بار خرما، اجدّت قرونی منه، یعنی گذاشتم او را. (منتهی الارب)، کوشیدن در کار: اجدّ فی الأمر، کوشید در کار. (منتهی الارب). بوش کردن. (تاج المصادر)، اجدّ بها امراً، ای اجدّ امره بها، نصب علی التمییز. (تاج العروس)، اجدّ فلان امره بذلک، ای احکمه. (تاج العروس از اصمعی)، خداوند بخت گردانیدن. (تاج المصادر) (زوزنی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اجلاء
تصویر اجلاء
دور شدن از وطن، دور شدن از خانمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجلاء
تصویر اجلاء
جلیل ها، بزرگواران، جمع واژۀ جلیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجداد
تصویر اجداد
جدها، نیاکان، پدربزرگها، جمع واژۀ جد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابداء
تصویر ابداء
آغاز کردن، شروع کردن، ابتدا کردن، آشکار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایداء
تصویر ایداء
قوت دادن، یاری دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوداء
تصویر اوداء
جمع ودید، دوستان، دوستداران، دوست دارندگان، محبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انداء
تصویر انداء
افزون شدن، نمنا کاندن تر گرداندن بلند آوازگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امداء
تصویر امداء
کلانسالی، شیر بسیار نوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکداء
تصویر اکداء
گدامنشی، زفتی (بخل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقداء
تصویر اقداء
باز گشتن، مزه دار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
دشمنان، جمع عدو، دشمنان یاری دادن، توانا گرداندن، دلیری درسخن بی پروایی، دشمنی کردن، بازگفتن جمع عدو دشمنان
فرهنگ لغت هوشیار
آشکارکردن، پیداکردن، آفریدن، دندان نو بر آوردن آغاز کردن آغازیدن ابتدا کردن شروع کردن سر کردن سر گرفتن ابتداء، کارنو و نخستین آوردن نو آفریدن، آشکار کردن پیدا کردن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشداء
تصویر اشداء
کج کردن، تکان دادن، پرکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسداء
تصویر اسداء
فرو گذاشتن، به دلخواه رسیدن، نیکویی وبخشش، سخن بافی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازداء
تصویر ازداء
دهش
فرهنگ لغت هوشیار
نابود کردن نیست گرداندن از میان بردن، یاری دادن، یارشدن، تباهیدن، هیچ کارگی، ستون نهادن هک کردن هک ساختن نابود کردن نیست گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
گزیت (جزیه) دادن، بی نیاز گردانیدن، بی نیاز شدن، جمع جز، خرده ها ریزه ها، پاره ها، بخش ها، بهرها، زیر دستان در سازمان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجفاء
تصویر اجفاء
اسب را بی زین کردن، دام را نچراندن، در بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجهاء
تصویر اجهاء
ابرگشادگی باز شدن ابر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجثاء
تصویر اجثاء
بر زانو نشاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجداب
تصویر اجداب
خشکسالی بی بارانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجداث
تصویر اجداث
قبرها، گورها، گورکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجداد
تصویر اجداد
جد، نیاکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجدار
تصویر اجدار
جمع جدر، گره های گوشتی ها، زگیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجداش
تصویر اجداش
جمع جدش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتداء
تصویر اتداء
خونبها گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهداء
تصویر اهداء
پیشکش، نیوتش، هدیه دادن، هدیه فرستادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابداء
تصویر ابداء
((ا ِ))
آغاز کردن، شروع کردن، آشکار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجزاء
تصویر اجزاء
جمع جزء و جزو، پاره ها، بهره ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اهداء
تصویر اهداء
پیش کش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اجداد
تصویر اجداد
نیاکان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اجراء
تصویر اجراء
کار بستن، انجام دادن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابداء
تصویر ابداء
آشکاریدن، آغازیدن، آفریدن، از سر گرفتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اجزاء
تصویر اجزاء
پاره ها، اندام ها
فرهنگ واژه فارسی سره