جدول جو
جدول جو

معنی اجاری - جستجوی لغت در جدول جو

اجاری
اجاره ای، اجاره شده
تصویری از اجاری
تصویر اجاری
فرهنگ فارسی عمید
اجاری
نامی که در رستاق سمرقند و صغد و بنونکث به منانیّه (یعنی به پیروان مانی) دهند. (از ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
اجاری(اِ ری ی)
منسوب به اجاره
لغت نامه دهخدا
اجاری
منسوب به اجاره اجاره یی
تصویری از اجاری
تصویر اجاری
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اداری
تصویر اداری
مربوط به اداره مثلاً میز اداری، کارمند اداره، ویژگی کاری که در اداره انجام می شود مثلاً جریان اداری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاجاری
تصویر قاجاری
مربوط به قاجار مثلاً دورۀ قاجاری
فرهنگ فارسی عمید
ملک یا مالی را به مدت معینی در اختیار کسی گذاشتن در برابر دریافت بهای تعیین شده، بهای تعیین شده در برابر استفاده از ملک یا مال که به صاحب آن پرداخت می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اساری
تصویر اساری
اسیرها، گرفتارها، بندی ها، زندانی ها، کسانی که در جنگ به دست دشمن گرفتار شود، جمع واژۀ اسیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجاری
تصویر مجاری
مجراها، محل عبورها، ممرها، جای روان شدن ها، روشهای عادی و طبیعی انجام یک امر، جمع واژۀ مجرا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حجاری
تصویر حجاری
سنگتراشی سنگ کاری عمل و شغل حجار سنگتراشی، دکان حجار
فرهنگ لغت هوشیار
درود گری کتگری درو گری شغل وعمل نجاردرودگری دروگری، دکان نجاردرودگری، حقی که به نجارده یاقریه پردازند
فرهنگ لغت هوشیار
با هم رونده همراه، جمع مجری، آبراه ها، گذرگاه ها راه ها گدار ها جمع مجری راههای جریان آب، راهها طرق وسایل: اگر زانست که بوییدن ما بهوا گرفتن است بمجاری بویایی. یا مجاری شیری. مجرا هایی هستند که تعداد آنها در انسان بین 15 تا 18 عدد در هر پستان است و آنها شیر را از غدد مترشحه شیر که بمناسبت شکلشان آسینی خوانده میشوند بنوک پستان می آورند و بوسیله منفذی که در نوک پستان وجود دارد بخارج باز میشوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاجاری
تصویر قاجاری
منسوب به قاجار از ایل قاجار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اساری
تصویر اساری
جمع اسیر، گرفتاران زنجیریان بندیان جمع اسیر اسیران بردگان اسرا
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به اداره وابسته به اداره: کارهای اداری، عضو اداره آنکه در اداره کار میکند کارمند اداره یا امور اداری. قسمتی از امور عمومی است که مربوط به اداره نمودن افراد مردم و اجرا روز مره قوانین است و نشانه آن ارتباط دایم ماء موران دولت با مردم می باشد
فرهنگ لغت هوشیار
جمع اجاره اجاره ها. رهانیدن بفریاد رسیدن زینهار دادن، به مزد دادن خانه و جز آن، به مزد گرفتن، اجیر داشتن، کراء کرایه منفعت مالی که مستاء جر به موجر بپردازد، مزدوری که کسی را میدهند، تملیک منافع عقدی که بموجب آن مستاء جر مالک منافع عین مستاء جره شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجاره
تصویر اجاره
پاداش عمل
فرهنگ لغت هوشیار
ناگزیری ناخواستی منسوب به اجبار. کاری که از روی قهر و ستم انجام گیرد مقابل اختیاری، نظام اجباری. خدمت سربازی که جوانان باید مدت دو سال بدان بپردازند نظام وظیفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجاره
تصویر اجاره
((اِ رِ))
پناه دادن، به فریاد رسیدن، به مزد گرفتن، کرایه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اساری
تصویر اساری
((اُ))
جمع اسیر، اسیران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجاری
تصویر مجاری
((مَ))
جمع مجری، محل جریان ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اداری
تصویر اداری
((اِ))
منسوب به اداره، وابسته به اداره، آن که در اداره کار کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجباری
تصویر اجباری
((اِ))
خدمت نظام وظیفه، سربازی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجباری
تصویر اجباری
ناخواسته، به زور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اجاره
تصویر اجاره
کرایه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تجاری
تصویر تجاری
سوداگرانه، بازرگانی، سودایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نجاری
تصویر نجاری
درودگری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اداری
تصویر اداری
اوارى
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اداری
تصویر اداری
Administrative, Bureaucratic, Administratively
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اشاری
تصویر اشاری
Indicative
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اجباری
تصویر اجباری
Compulsive, Obligatorily
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تجاری
تصویر تجاری
Commercial, Commercial
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اداری
تصویر اداری
административный , административно , бюрократический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اجباری
تصویر اجباری
навязчивый , обязательно , принуждение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اشاری
تصویر اشاری
указательный
دیکشنری فارسی به روسی