جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اجاری

اجاری

اجاری
نامی که در رستاق سمرقند و صغد و بنونکث به منانیّه (یعنی به پیروان مانی) دهند. (از ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا

اجباری

اجباری
ناگزیری ناخواستی منسوب به اجبار. کاری که از روی قهر و ستم انجام گیرد مقابل اختیاری، نظام اجباری. خدمت سربازی که جوانان باید مدت دو سال بدان بپردازند نظام وظیفه
فرهنگ لغت هوشیار

اجارت

اجارت
جمع اجاره اجاره ها. رهانیدن بفریاد رسیدن زینهار دادن، به مزد دادن خانه و جز آن، به مزد گرفتن، اجیر داشتن، کراء کرایه منفعت مالی که مستاء جر به موجر بپردازد، مزدوری که کسی را میدهند، تملیک منافع عقدی که بموجب آن مستاء جر مالک منافع عین مستاء جره شود
فرهنگ لغت هوشیار

اداری

اداری
منسوب به اداره وابسته به اداره: کارهای اداری، عضو اداره آنکه در اداره کار میکند کارمند اداره یا امور اداری. قسمتی از امور عمومی است که مربوط به اداره نمودن افراد مردم و اجرا روز مره قوانین است و نشانه آن ارتباط دایم ماء موران دولت با مردم می باشد
فرهنگ لغت هوشیار

اساری

اساری
جمع اسیر، گرفتاران زنجیریان بندیان جمع اسیر اسیران بردگان اسرا
اساری
فرهنگ لغت هوشیار