جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مجاری

مجاری

مجاری
مَجراها، محل عبورها، ممرها، جای روان شدن ها، روشهای عادی و طبیعی انجام یک امر، جمعِ واژۀ مَجرا
مجاری
فرهنگ فارسی عمید

مجاری

مجاری
با هم رونده همراه، جمع مجری، آبراه ها، گذرگاه ها راه ها گدار ها جمع مجری راههای جریان آب، راهها طرق وسایل: اگر زانست که بوییدن ما بهوا گرفتن است بمجاری بویایی. یا مجاری شیری. مجرا هایی هستند که تعداد آنها در انسان بین 15 تا 18 عدد در هر پستان است و آنها شیر را از غدد مترشحه شیر که بمناسبت شکلشان آسینی خوانده میشوند بنوک پستان می آورند و بوسیله منفذی که در نوک پستان وجود دارد بخارج باز میشوند
فرهنگ لغت هوشیار

مجاری

مجاری
با هم رونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

مجاری

مجاری
جَمعِ واژۀ مَجری ̍. محل جریان آبها. مجراها. (ناظم الاطباء) : اگر بهایی باشد به ثمن هر جوهر ثمین که ممکن بود حصیاتی که در مجاری انهار بیانش یابندارزان و رایگان نماید. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 4).
- مجاری آب، نهر و قنات و کاریز و ناودان و جز آن. (ناظم الاطباء).
، جاهای جاری شدن چیزی و راههای روان شدن چیزی. (غیاث) (آنندراج). راه روان شدن هر چیزی. (ناظم الاطباء) : و بعد از او سلجوقیان آمدند و ایشان مردمان بیابان نشین بودند و از مجاری احوال و معالی آثار ملوک بیخبر. (چهارمقاله ص 40). خاک این شهر با خون خلق آمیزشی دارد و آب این شهر در مجاری خلق آویزشی. (مقامات حمیدی).
اگر محول حال جهانیان نه قضاست
چرا مجاری احوال برخلاف رضاست.
انوری.
او را از مجاری کار و ماجرای حال آگاهی داد. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 244).
- مجاری نفس، راههای ورود و خروج هوا در عمل تنفس (منخرین، دهان، قصبه الریه و شعب آن). (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- مجاری شیری، مجراهایی هستند که تعداد آنها در انسان بین 15 تا 18 عدد در هر پستان است و آنها شیر را از غدد مترشحۀ شیر - که بمناسبت شکلشان آسینی خوانده می شوند - به نوک پستان می آورند و بوسیلۀ منفذی که در نوک پستان وجوددارد، به خارج باز می شوند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا