جدول جو
جدول جو

معنی ابهال - جستجوی لغت در جدول جو

ابهال(اِ)
بی شبان یا بی پستان بند یا بی مهار و بی نشان گذاشتن اشتر را تا بچرد هر جا که خواهد. (منتهی الارب) ، پوشیده گفتن، پیچیدگی. بستگی. پوشیدگی. تاریکی، دور کردن و راندن کسی را از کار، مجهول و مطلق و بی قید گذاشتن چیزی را، بند کردن در، بسیاربهمی شدن و بهمی ناک گردیدن زمین. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) ، ابهام امر، بسته و مشتبه شدن آن، ابهام ارض، رویانیدن زمین گیاه بهمی را
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسهال
تصویر اسهال
دفع مدفوع به صورت شل و آبکی که منجر به کم شدن آب بدن می شود، هیضه، شکم روش، شکم روه، بیرون روه، زحیر، تردّد، رانش
اسهال خونی: در پزشکی نوعی اسهال که با التهاب، زخم روده و لخته های خون در مدفوع همراه است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابلال
تصویر ابلال
از بیماری نجات یافتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابطال
تصویر ابطال
باطل کردن، لغو کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابدال
تصویر ابدال
مردم شریف، صالح و نیکوکار، مردان خدا، در تصوف اوتاد، بدیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابدال
تصویر ابدال
قرار دادن چیزی به جای چیز دیگر، بدل کردن، عوض کردن، در علم زبانشناسی عوض شدن حرفی با حرف دیگر به دلیل ساده شدن تلفظ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابطال
تصویر ابطال
بطل ها، شجاعان، دلیران، دلاوران، جمع واژۀ بطل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امهال
تصویر امهال
مهلت دادن، زمان دادن، فرصت دادن، سستی و کاهلی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابتهال
تصویر ابتهال
زاری کردن، زاری، تضرع، به زاری دعا کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابسال
تصویر ابسال
به گرو دادن، گرو کردن، حرام کردن چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
مبهم بودن، پیچیده بودن، در ادبیات در فن بدیع به کار بردن کلماتی در نظم یا نثر که احتمال دو معنی متقابل داشته باشد، یعنی هم مدح باشد و هم ذم، برای مثال ای خواجه ضیا شود ز روی تو ظلم / با طلعت تو سور نماید ماتم (رشیدالدین وطواط - حدائق السحر فی دقائق الشعر)، ذووجهین، محتمل الضدین، انگشت شست
فرهنگ فارسی عمید
شکم راندن توسط دارو، شکم روش، نام مریضی میباشد که فضولات معده پی درپی وبه شکل مایع جاری میشود، بیرون روی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابهول
تصویر ابهول
ریشه شیرین بیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
انگشت ستبر و کوتاه، پوشیده گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابحال
تصویر ابحال
بسنده کردن به
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتهال
تصویر ابتهال
زاری، دعا و زاری، تضرع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذهال
تصویر اذهال
کوتاهی کردن فراموشی دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابدال
تصویر ابدال
تغییر دادن، عوض کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابطال
تصویر ابطال
باطل کردن، رد، عزل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایهال
تصویر ایهال
در ربودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امهال
تصویر امهال
زمان دادن، فرصت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقهال
تصویر اقهال
روان آلودن ناشایستگری (روان نفس)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابطال
تصویر ابطال
((اَ))
جمع بطل، دلیران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از امهال
تصویر امهال
((اِ))
مهلت دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسهال
تصویر اسهال
((اِ))
شکم روی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اذهال
تصویر اذهال
((اِ))
به فراموشی سپردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابطال
تصویر ابطال
((اِ))
باطل کردن، لغو کردن، بیهوده کردن، ناچیز کردن، دروغ و باطل گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابتهال
تصویر ابتهال
((اِ تِ))
دعا کردن، زاری کردن، زاری، به زاری دعا کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
((اِ))
پوشیده گذاشتن، پوشیده سخن گفتن، پوشیدگی، تاریکی، انگشت بزرگ، شست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابدال
تصویر ابدال
((اَ))
جمع بدل یا بدیل، نیکان، صالحان، که جهان به برکت وجود ایشان برپاست، نجیبان، شریفان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابدال
تصویر ابدال
((اِ))
عوض و بدل کردن، قرار دادن حرفی به جای حرفی دیگر برای دفع ثقل و سنگینی، یکی از اقسام نه گانه وقف مستعمل چون تبدیل تاء به هاء در رحمت و رحمه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابهام
تصویر ابهام
پیچیدگی، سربستگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابدال
تصویر ابدال
جایگزینی، دگردیسی، غلندران
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اسهال
تصویر اسهال
شکم روش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابطال
تصویر ابطال
بیهوده سازی، هیچ سازی، ناچیز کردن
فرهنگ واژه فارسی سره