جدول جو
جدول جو

معنی ابتهال

ابتهال((اِ تِ))
دعا کردن، زاری کردن، زاری، به زاری دعا کردن
تصویری از ابتهال
تصویر ابتهال
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ابتهال

ابتهال

ابتهال
زاری. بزاری دعا کردن. (زوزنی). دعا و زاری. زاری کردن. اخلاص ورزیدن در دعا. تضرع. ضراعت. ضرع. استکانت:
کم نمیکرد از دعا و ابتهال
کرد اجابت مستعان ذوالجلال.
مولوی.
چون چنین شد ابتهال آغاز کن
ناله و تسبیح و روزه سازکن.
مولوی.
، لعنت کردن. لعنت کردن بر یکدیگر. لعنت کردن یکدیگر را. مباهله کردن
لغت نامه دهخدا

ابتلال

ابتلال
ترشدن، بهبودی، نیک انجامی تر شدن، از بیماری به شدن، نیکو شدن حال پس از بدی و سختی، آب بزیر پوست کسی دویدن پس از نزاری. تر شدن
فرهنگ لغت هوشیار