از یونانی ابریزن، زر خالص. (مهذب الاسماء). زر ساو. زر خلاص. زر خشک. ذهب خالص. زر ویژه. زر بی غش. زر خالص بی عیب: از سیستان زر ابریز خیزد. (تاریخ سیستان) ، خالص از زر و نقره، پیرایۀ صافی از زر. - ابریز کردن، به طعن، کره ها را روغن کردن. هنگامه کردن. معرکه کردن: بدین فصاحت و این علم شاعری که تراست مکوش خیره که ابریز کردی و اکسیر. غضایری رازی (در هجای عنصری)
از یونانی اُبریزُن، زر خالص. (مهذب الاسماء). زر ساو. زر خلاص. زر خشک. ذهب خالص. زر ویژه. زر بی غش. زر خالص بی عیب: از سیستان زر ابریز خیزد. (تاریخ سیستان) ، خالص از زر و نقره، پیرایۀ صافی از زر. - ابریز کردن، به طعن، کره ها را روغن کردن. هنگامه کردن. معرکه کردن: بدین فصاحت و این علم شاعری که تراست مکوش خیره که ابریز کردی و اکسیر. غضایری رازی (در هجای عنصری)
جای ریختن آب، در علم جغرافیا جایی از رودخانه که آب از کوه یا نهر وارد آن می شود، چاهی که آب های گندیده یا آب حمام و مطبخ در آن ریخته شود، مستراح، ظرف شراب
جای ریختن آب، در علم جغرافیا جایی از رودخانه که آب از کوه یا نهر وارد آن می شود، چاهی که آب های گندیده یا آب حمام و مطبخ در آن ریخته شود، مستراح، ظرف شراب
عمیدالدین اسعد بن نصر انصاری. وزیر سعد بن زنگی، اتابک فارس. وی پس از رکن الدین صلاح کرمانی به وزارت رسید و در زمان اتابکی سعد بن زنگی به سفارت نزد سلطان محمد خوارزمشاه رفت و پس از وفات سعد بن زنگی که سلطنت به پسر او ابوبکر رسید به تهمت مکاتبۀ با محمد خوارزمشاه دستگیر و در قلعۀ اشکنوان محبوس شد و پس از پنج یا شش ماه در جمادی الاولی یا جمادی الثانیۀ سال 624 ه. ق. درگذشت. و بیشتر شهرت او بواسطۀ قصیده ای است که در شکایت از روزگار در حبس سرود، مشتمل بر 111 بیت، و تاج الدین پسر او آن اشعار را بر دیوار قلعه نوشت. اول قصیده این است: من یبلغن ّ حمامات ببطحاء ممتّعات بسلسال و خضراء. و این رباعی فارسی نیز از اوست: ای وارث تاج و ملکت و افسر سعد بخشای خدای را بجان و سر سعد بر من که چو نام خویشتن تا هستم همچون الف ایستاده ام بر سر سعد
عمیدالدین اسعد بن نصر انصاری. وزیر سعد بن زنگی، اتابک فارس. وی پس از رکن الدین صلاح کرمانی به وزارت رسید و در زمان اتابکی ِ سعد بن زنگی به سفارت نزد سلطان محمد خوارزمشاه رفت و پس از وفات سعد بن زنگی که سلطنت به پسر او ابوبکر رسید به تهمت مکاتبۀ با محمد خوارزمشاه دستگیر و در قلعۀ اشکنوان محبوس شد و پس از پنج یا شش ماه در جمادی الاولی یا جمادی الثانیۀ سال 624 هَ. ق. درگذشت. و بیشتر شهرت او بواسطۀ قصیده ای است که در شکایت از روزگار در حبس سرود، مشتمل بر 111 بیت، و تاج الدین پسر او آن اشعار را بر دیوار قلعه نوشت. اول قصیده این است: من یبلغن ّ حمامات ببطحاء ممتّعات بسلسال و خضراء. و این رباعی فارسی نیز از اوست: ای وارث تاج و ملکت و افسر سعد بخشای خدای را بجان و سر سعد بر من که چو نام خویشتن تا هستم همچون الف ایستاده ام بر سر سعد