جدول جو
جدول جو

معنی افریز

افریز
کرانۀ دیوار که برآمده باشد، آنچه از دیوار برآمده باشد، سنگی که در کنار دیوار یا پایه قرار بدهند، خانۀ ساخته شده از آجر و گچ
تصویری از افریز
تصویر افریز
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با افریز

افریز

افریز
آنچه از دیوار برآمده باشد مانند سنگی که در جرزهای کوچه بکار میگذارندتا از صدمه محفوظ باشد. (از ناظم الاطباء). طاق خانه. طاق. پیش حائط. (زمخشری). افریزالحائط، کرانه های دیوار بخشت فراگرفته. معرب است. (منتهی الارب). سیوطی گوید: مما اخذوه (ای العرب) من الفارسیه، افریزالحائط. (المزهر سیوطی). کنارۀ لب سرای از خشت و گچ. (یادداشت دهخدا). برزین. رجوع به المعرب جوالیقی ص 69و الجمهره ابن درید شود.
لغت نامه دهخدا

افروز

افروز
پسوند متصل به واژه به معنای افروزنده مثلاً آتش افروز، انجمن افروز، بستان افروز، جهان افروز، دل افروز، عالم افروز
افروز
فرهنگ فارسی عمید

افراز

افراز
پسوند متصل به واژه به معنای افراخته مثلاً سرافراز، گردن افراز، مقابلِ نشیب، فراز، بالا
افراز
فرهنگ فارسی عمید