منسوب به ابداع یا امور ابداعی. اموری که مقارن ماده باشد و آن دو گونه بود یکی ابداعی باشد با لذات مانند مفارقات که مبادی اولی وجودند و دیگر آنچه ابداعی بالحد باشد مانند مقادیر و اعداد. یا جسم ابداعی. یا معلول ابداعی
منسوب به ابداع یا امور ابداعی. اموری که مقارن ماده باشد و آن دو گونه بود یکی ابداعی باشد با لذات مانند مفارقات که مبادی اولی وجودند و دیگر آنچه ابداعی بالحد باشد مانند مقادیر و اعداد. یا جسم ابداعی. یا معلول ابداعی
پدید آوردن چیزی نو، نو آوردن، چیز تازه آوردن، کار تازه ای کردن، خلقت، آفریدن، در ادبیات در فن بدیع آوردن چند صنعت ادبی (مانند جناس، قلب، متضاد و ردالصدرعلی العجز) در یک بیت شعر یا عبارت، برای مثال جهان گشاده ثنای تو را چو شیر دهان / زمانه بسته رضای تو را چو تیر کمر (امیرمعزی - ۶۸۷) که در آن تضاد «گشاده، بسته»، ایهام «شیر»، جناس«شیر و تیر» و مراعات النظیر «دهان، کمر» به کار رفته است، سلامهالاختراع
پدید آوردن چیزی نو، نو آوردن، چیز تازه آوردن، کار تازه ای کردن، خلقت، آفریدن، در ادبیات در فن بدیع آوردن چند صنعت ادبی (مانند جناس، قلب، متضاد و ردالصدرعلی العجز) در یک بیت شعر یا عبارت، برای مِثال جهان گشاده ثنای تو را چو شیر دهان / زمانه بسته رضای تو را چو تیر کمر (امیرمعزی - ۶۸۷) که در آن تضاد «گشاده، بسته»، ایهام «شیر»، جناس«شیر و تیر» و مراعات النظیر «دهان، کمر» به کار رفته است، سلامهالاختراع
از طوائف افغانستان. در زمان نادرشاه در حوالی هرات منزل داشتند و نادرشاه آنان را ازسرحد ایران کوچ داده نزدیک قندهار مسکن گرفتند و درسال 1160 ه. ق. یکی از بزرگان این طائفه موسوم به احمدخان به پادشاهی تمام افغانستان و قسمتی از هندوستان نائل آمد و او به درّ دوران معروف گردیده تمام طائفۀ ابدالی به درّانی موسوم شدند. امرای افغانستان از زمان قتل نادرشاه که استقلال یافتند تا سال 1257 ه. ق. از این طائفه بودند و وزیر از طائفۀ بارکزائی که رقیب ابدالی بود تعیین میشد تا بدین سال دوست محمدخان از طائفۀ بارکزائی بر تخت سلطنت دست یافت و حکومت سلسلۀ ابدالی یا درّانی را منقرض کرد
از طوائف افغانستان. در زمان نادرشاه در حوالی هرات منزل داشتند و نادرشاه آنان را ازسرحد ایران کوچ داده نزدیک قندهار مسکن گرفتند و درسال 1160 هَ. ق. یکی از بزرگان این طائفه موسوم به احمدخان به پادشاهی تمام افغانستان و قسمتی از هندوستان نائل آمد و او به دُرِّ دوران معروف گردیده تمام طائفۀ ابدالی به دُرّانی موسوم شدند. امرای افغانستان از زمان قتل نادرشاه که استقلال یافتند تا سال 1257 هَ. ق. از این طائفه بودند و وزیر از طائفۀ بارکزائی که رقیب ابدالی بود تعیین میشد تا بدین سال دوست محمدخان از طائفۀ بارکزائی بر تخت سلطنت دست یافت و حکومت سلسلۀ ابدالی یا دُرّانی را منقرض کرد
چیز نو آوردن. نو آوردن. نو نهادن. نو پدید آوردن. ایجاد. اختراع. خلقت. خلق. آفریدن. آفرینش. نوباوه پیدا کردن. نو بیرون آوردن نه بر مثالی. ابتداع. پیدا کردن چیزی که مسبوق بمادت و مدت نبود، مقابل تکوین که مسبوق بمادت و احداث که مسبوق بمدت است. (تعریفات جرجانی). ایجاد چیزی از نه چیز یعنی لاشی ٔ، مقابل خلق که ایجاد چیزیست از چیزی: چون نشناسی که از نخست بابداع فعل نخستین ز کاف رفت سوی نون. ناصرخسرو. مکن هرگز بدو فعلی اضافت گر خرد داری بجز ابداع یک مبدع کلمح العین او ادنی. ناصرخسرو. و بدایع ابداع را در عالم کون و فساد پیدا کرد. (کلیله و دمنه). بامدادان که ز خلوتگه کاخ ابداع شمع خاور فکند بر همه اطراف شعاع. حافظ. گفتم که امر ایزد ابداع مبدع است گفتا بزرگ اوست خرد عاجز از هجر (کذا). ؟ ، شعر نو گفتن. بطرز نوین شعر سرودن، کند شدن مرکب در رفتار. مانده شدن شتردر سواری. درماندن. کلال
چیز نو آوردن. نو آوردن. نو نهادن. نو پدید آوردن. ایجاد. اختراع. خلقت. خلق. آفریدن. آفرینش. نوباوه پیدا کردن. نو بیرون آوردن نه بر مثالی. ابتداع. پیدا کردن چیزی که مسبوق بمادت و مدت نبود، مقابل تکوین که مسبوق بمادت و احداث که مسبوق بمدت است. (تعریفات جرجانی). ایجاد چیزی از نه چیز یعنی لاشی ٔ، مقابل خلق که ایجاد چیزیست از چیزی: چون نشناسی که از نخست بابداع فعل نخستین ز کاف رفت سوی نون. ناصرخسرو. مکن هرگز بدو فعلی اضافت گر خرد داری بجز ابداع یک مبدع کلمح العین او ادنی. ناصرخسرو. و بدایع ابداع را در عالم کون و فساد پیدا کرد. (کلیله و دمنه). بامدادان که ز خلوتگه کاخ ابداع شمع خاور فکند بر همه اطراف شعاع. حافظ. گفتم که امر ایزد ابداع مبدع است گفتا بزرگ اوست خرد عاجز از هجر (کذا). ؟ ، شعر نو گفتن. بطرز نوین شعر سرودن، کند شدن مَرکب در رفتار. مانده شدن شتردر سواری. درماندن. کلال
منسوب به امداد، در ورزشهای دو و میدانی و دوچرخه سواری نوعی از مسابقه است که چندین با فاصله های معینی در یک مسیر ایستاده با کمک یکدیگر آن مسافت را طی کنند
منسوب به امداد، در ورزشهای دو و میدانی و دوچرخه سواری نوعی از مسابقه است که چندین با فاصله های معینی در یک مسیر ایستاده با کمک یکدیگر آن مسافت را طی کنند
منسوب به بادام. بصورت بادام: چشمان بادامی چشمان بشکل بادام، لوزینه لوزینج، لوزی (یعنی چهار ضلعی لوزی)، قسمی از حلویات نان بادامی، قالی هایی که در زمان قاجاریه در (سربند) بافته میشد نقشه آنهاشامل بوته های ترمه یی است. این بوته ها متن قالی را گرفته و از جهت شباهت به (گلابی) و (بادامی) معروف است. حاشیه آن نقشه ای از خطوط راه راه دارد
منسوب به بادام. بصورت بادام: چشمان بادامی چشمان بشکل بادام، لوزینه لوزینج، لوزی (یعنی چهار ضلعی لوزی)، قسمی از حلویات نان بادامی، قالی هایی که در زمان قاجاریه در (سربند) بافته میشد نقشه آنهاشامل بوته های ترمه یی است. این بوته ها متن قالی را گرفته و از جهت شباهت به (گلابی) و (بادامی) معروف است. حاشیه آن نقشه ای از خطوط راه راه دارد
آغاز ین دخشین فراهستی . مقدماتی اولی آغازی. یا مدرسه ابتدائی. مدرسه ای که در آن نخستین دوره تحصیل را فراگیرند پایین تر از دوره متوسطه. یا محکمه ابتدائی. محکمه بدایت محکمه دون استیناف دادگاه شهرستان
آغاز ین دخشین فراهستی . مقدماتی اولی آغازی. یا مدرسه ابتدائی. مدرسه ای که در آن نخستین دوره تحصیل را فراگیرند پایین تر از دوره متوسطه. یا محکمه ابتدائی. محکمه بدایت محکمه دون استیناف دادگاه شهرستان