- أَهَلَ
- مستقیم کردن، خوش آمدید
معنی أَهَلَ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رفتن، طلا
تحمّل کردن، حمل کنید، دانلود کردن، حمل کردن، کامیون کردن، تصوّر کردن، بارگذاری کردن، استفاده کردن از
دریافت کردن، او گرفت، به دست آوردن
چرب کردن، چربی، رنگ کردن، روغن زدن
وارد شدن، درآمد، دخالت کردن
ناامید کردن
شرمنده کردن، خجالتی بودن
هیجان زده کردن، او خوشحال شد
باطل کردن، قهرمان
صاحب شدن، ساختن
شتاب کردن، عجله کن
دوباره ظاهر شدن، برگشت
استخدام کردن، یک شغل
آب شدن فلز، ذوب شدن
عزل کردن، انزوا، عایق بندی کردن، جدا کردن
خراب کردن، او نابود کرد
برانگیختن، او ملتهب شد
خوردن، غذا، پرخوری کردن
آشکار کردن، نشان دادن
متحیّر کردن، او شگفت زده شد
حق دادن، او واجد شرایط بود
دستور دادن، فرمانده، فرمان دادن، راهنمایی کردن
الهام دادن، او الهام گرفت
تکمیل کردن، کامل، کامل کردن، تمام کردن
بهتر شدن، بهتر
طولانی کردن، طولانی کرد
به تعویق انداختن، باشه، تعویق انداختن
آتش زدن، روشن شد، شعله ور شدن، عطر زدن، آتش افروختن، آغاز کردن
گل دادن، او شکوفا شد
محروم کردن، او حذف کرد، حذف کردن
فرستادن، ارسال کنید، ارسال کردن
درج کردن، وارد کنید، مجدّد پذیرفتن
دوباره گرفتن، گرفتن
شامل کردن، گنجانده شده است، شامل شدن