جدول جو
جدول جو

معنی أَهَلَ - جستجوی لغت در جدول جو

أَهَلَ
مستقیم کردن، خوش آمدید
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

رفتن، طلا
دیکشنری عربی به فارسی
تحمّل کردن، حمل کنید، دانلود کردن، حمل کردن، کامیون کردن، تصوّر کردن، بارگذاری کردن، استفاده کردن از
دیکشنری عربی به فارسی
دریافت کردن، او گرفت، به دست آوردن
دیکشنری عربی به فارسی
چرب کردن، چربی، رنگ کردن، روغن زدن
دیکشنری عربی به فارسی
وارد شدن، درآمد، دخالت کردن
دیکشنری عربی به فارسی
ناامید کردن
دیکشنری عربی به فارسی
شرمنده کردن، خجالتی بودن
دیکشنری عربی به فارسی
هیجان زده کردن، او خوشحال شد
دیکشنری عربی به فارسی
باطل کردن، قهرمان
دیکشنری عربی به فارسی
صاحب شدن، ساختن
دیکشنری عربی به فارسی
شتاب کردن، عجله کن
دیکشنری عربی به فارسی
دوباره ظاهر شدن، برگشت
دیکشنری عربی به فارسی
استخدام کردن، یک شغل
دیکشنری عربی به فارسی
آب شدن فلز، ذوب شدن
دیکشنری عربی به فارسی
عزل کردن، انزوا، عایق بندی کردن، جدا کردن
دیکشنری عربی به فارسی
خراب کردن، او نابود کرد
دیکشنری عربی به فارسی
برانگیختن، او ملتهب شد
دیکشنری عربی به فارسی
خوردن، غذا، پرخوری کردن
دیکشنری عربی به فارسی
آشکار کردن، نشان دادن
دیکشنری عربی به فارسی
متحیّر کردن، او شگفت زده شد
دیکشنری عربی به فارسی
حق دادن، او واجد شرایط بود
دیکشنری عربی به فارسی
دستور دادن، فرمانده، فرمان دادن، راهنمایی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
الهام دادن، او الهام گرفت
دیکشنری عربی به فارسی
تکمیل کردن، کامل، کامل کردن، تمام کردن
دیکشنری عربی به فارسی
بهتر شدن، بهتر
دیکشنری عربی به فارسی
طولانی کردن، طولانی کرد
دیکشنری عربی به فارسی
به تعویق انداختن، باشه، تعویق انداختن
دیکشنری عربی به فارسی
آتش زدن، روشن شد، شعله ور شدن، عطر زدن، آتش افروختن، آغاز کردن
دیکشنری عربی به فارسی
گل دادن، او شکوفا شد
دیکشنری عربی به فارسی
محروم کردن، او حذف کرد، حذف کردن
دیکشنری عربی به فارسی
فرستادن، ارسال کنید، ارسال کردن
دیکشنری عربی به فارسی
درج کردن، وارد کنید، مجدّد پذیرفتن
دیکشنری عربی به فارسی
دوباره گرفتن، گرفتن
دیکشنری عربی به فارسی
شامل کردن، گنجانده شده است، شامل شدن
دیکشنری عربی به فارسی