جدول جو
جدول جو

معنی أَسقَطَ - جستجوی لغت در جدول جو

أَسقَطَ
انداختن، او سقوط کرد
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بیمار کردن، او مریض شد
دیکشنری عربی به فارسی
نام مستعار گذاشتن، یک عنوان
دیکشنری عربی به فارسی
بار زیاد کردن، زیاده روی کرد، ضایع کردن
دیکشنری عربی به فارسی
بدهکار کردن، لگاریتم
دیکشنری عربی به فارسی
بنیاد گذاشتن، تاسیس شد، ایجاد کردن
دیکشنری عربی به فارسی
ناامید کردن، او ناامید شده بود
دیکشنری عربی به فارسی
بیدار کردن
دیکشنری عربی به فارسی
متوقّف کردن، دستگیر شد
دیکشنری عربی به فارسی
نجات دادن، ذخیره کنید
دیکشنری عربی به فارسی
سادە کردن، تمدید کنید
دیکشنری عربی به فارسی
مرکز قرار دادن، وسط، واسطه گری کردن
دیکشنری عربی به فارسی
فرش کردن، تمدید کنید
دیکشنری عربی به فارسی
سقوط کردن، او افتاد، زمین خوردن، به زمین افتادن
دیکشنری عربی به فارسی