- أَسقَطَ
- انداختن، او سقوط کرد
معنی أَسقَطَ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیمار کردن، او مریض شد
نام مستعار گذاشتن، یک عنوان
بار زیاد کردن، زیاده روی کرد، ضایع کردن
بدهکار کردن، لگاریتم
بنیاد گذاشتن، تاسیس شد، ایجاد کردن
ناامید کردن، او ناامید شده بود
بیدار کردن
متوقّف کردن، دستگیر شد
نجات دادن، ذخیره کنید
سادە کردن، تمدید کنید
مرکز قرار دادن، وسط، واسطه گری کردن
فرش کردن، تمدید کنید
سقوط کردن، او افتاد، زمین خوردن، به زمین افتادن