جدول جو
جدول جو

معنی آکسته - جستجوی لغت در جدول جو

آکسته
بسته، بند شده، آویخته
تصویری از آکسته
تصویر آکسته
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آکستن
تصویر آکستن
بستن، محکم کردن، آویختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آبسته
تصویر آبسته
زمینی که در آن آب بسته و تخم پاشیده باشند، زمین آماده برای زراعت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آهسته
تصویر آهسته
آرام، یواش، بی شتاب، دارای حرکت کند، بی سر و صدا، با صدای کم و پایین، متین، باوقار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکسته
تصویر شکسته
مقابل درست، خرد شده، قطعه قطعه شده، کنایه از ویژگی کسی که بر اثر بیماری یا اندوه شادابی و جوانی خود را از دست داده باشد، کنایه از آزرده، ناراحت، غمگین، در هنر در خوش نویسی، یکی از خط های فارسی، برگرفته از خط نستعلیق که دارای انحنا و پیوستگی می باشد و در نامه نگاری ها به کار می رفته است، در موسیقی گوشه ای در آواز بیات ترک از ملحقات دستگاه ماهور، کنایه از شرمگین، خجل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آغسته
تصویر آغسته
پرکرده، انباشته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آرسته
تصویر آرسته
توانسته مزین زینت داده شده، منظم مرتب، آماده مهیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکسته
تصویر شکسته
منکسر، مکسور شدن و از هم جدا شدن و خرد شدن، خرد شده، نقیص درست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغسته
تصویر آغسته
بفشار پر کرده چپانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آکستن
تصویر آکستن
محکم بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آگسته
تصویر آگسته
تر کرده، آلوده، آمیخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهسته
تصویر آهسته
آرام، بی شرور
فرهنگ لغت هوشیار
زهدان، رحم، آبستن زمین آب بسته و تخم پاشیده خاک آمادهخ برای کشاورزی. آبستن، زهدان رحم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آکستن
تصویر آکستن
((کُ تَ))
آویختن، بستن، محکم کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکسته
تصویر شکسته
((ش کَ تِ))
خرد شده، مغلوب شده، آسیب دیده، خراب شده، پیر شده، سست، بی بنیه، نوعی خط که در آن بیشتر حروف متصل نوشته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آهسته
تصویر آهسته
((هِ تِ))
کند، آرام، ساکت، مهربان، باوقار، بردبار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آبسته
تصویر آبسته
((بَ تِ))
زمین آماده برای کاشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آبسته
تصویر آبسته
((بِ تِ))
آبستن، زهدان، رحم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آرسته
تصویر آرسته
کامل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شکسته
تصویر شکسته
Broken, Shattered, Splintered
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شکسته
تصویر شکسته
cassé, brisé, éclaté
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شکسته
تصویر شکسته
שבור , שָׁבוּר , סדוק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شکسته
تصویر شکسته
부서진 , 산산조각난
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شکسته
تصویر شکسته
rusak, hancur, pecah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شکسته
تصویر شکسته
टूटा हुआ , टूटा हुआ , चूर-चूर
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شکسته
تصویر شکسته
gebroken, verbrijzeld, versplinterd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شکسته
تصویر شکسته
сломанный , разрушенный , расколотый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شکسته
تصویر شکسته
roto, destrozado, astillado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شکسته
تصویر شکسته
rotto, frantumato, scheggiato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شکسته
تصویر شکسته
quebrado, estilhaçado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شکسته
تصویر شکسته
破碎的 , 裂开的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شکسته
تصویر شکسته
zepsuty, rozbity
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شکسته
تصویر شکسته
поламаний , розбитий , розколотий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شکسته
تصویر شکسته
kaputt, zerschmettert, gesplittert
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شکسته
تصویر شکسته
壊れた , 砕けた
دیکشنری فارسی به ژاپنی