جدول جو
جدول جو

معنی آکام - جستجوی لغت در جدول جو

آکام
(پسرانه)
نتیجه، ثمره، سود، فایده
تصویری از آکام
تصویر آکام
فرهنگ نامهای ایرانی
آکام
تل ها، تپه ها، پشته ها
تصویری از آکام
تصویر آکام
فرهنگ فارسی عمید
آکام
جمع واژۀ اکم و اکم جمع واژۀ اکام و اکام جمع واژۀ اکم و اکم جمع واژۀ اکمه، منظرها، زمینهای بلند، تل ها، تپه ها، پشته ها، توده ها، سنگلاخها
لغت نامه دهخدا
آکام
جمع اکمه، پشته ها تپه ها
تصویری از آکام
تصویر آکام
فرهنگ لغت هوشیار
آکام
جمع اکمه، تپه ها، پشته ها
تصویری از آکام
تصویر آکام
فرهنگ فارسی معین
آکام
پشت هها، تپه ها
تصویری از آکام
تصویر آکام
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آرام
تصویر آرام
(پسرانه)
ساکت، آهسته ساکت سنگینی و وقار مکان خلوت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آپام
تصویر آپام
(دخترانه)
نام همسر داریوش اول پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لکام
تصویر لکام
بی ادب، بی شرم، بی حیا، امرد قوی جثه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آشام
تصویر آشام
آشامیدن، پسوند متصل به واژه به معنای آشامنده مثلاً خون آشام، درد آشام، می آشام، نوشیدنی، شربت، برای مثال همه زرّ و پیروزه بد جامشان / به روشن گلاب اندر آشامشان (فردوسی۲ - ۱۷۵)، قوت، خوراک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آجام
تصویر آجام
حصارها، دژها، جمع واژۀ اجم
بیشه ها، جمع واژۀ اجمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حکام
تصویر حکام
حاکم ها، فروانروایان، داوران، قاضی ها، جمع واژۀ حاکم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آلام
تصویر آلام
الم ها، دردها، رنج ها، جمع واژۀ الم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آرام
تصویر آرام
ساکت، خاموش، بی حرکت، کنایه از امن، راحت، برای مثال زندگی آرام، آرامش، راحتی، چو دشمن به دشمن بود مشتغل / تو با دوست بنشین به آرام دل (سعدی۱ - ۷۷)
آهسته، بن مضارع آرامیدن و آرمیدن، استراحتگاه، پسوند متصل به واژه به معنای آرامش دهنده
آرامش دهنده مثلاً دلارام،
قرار، سکون، برای مثال ز بس نالۀ چنگ و نای و رباب / نبد بر زمین جای آرام و خواب (فردوسی۷ - ۲۷۴)
جمع واژۀ رئم، آهو های سفید
آرام آرام: آهسته آهسته
آرام شدن: آرام گرفتن، آرمیدن، فرونشستن خشم و اضطراب
آرام کردن: آرامش دادن، آسوده کردن، آرام ساختن
آرام گرفتن: آرامش یافتن، آسودن، آرام شدن
آرام یافتن: آرامش یافتن، آرام شدن، آرام گرفتن، برآسودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آثام
تصویر آثام
اثم ها، گناهان، بزه ها، جمع واژۀ اثم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زکام
تصویر زکام
کوریزا، نزلۀ انفی، نزلۀ بینی، التهاب مخاط بینی که بر اثر سرماخوردگی یا حساسیت ایجاد می شود و با عطسه، آب ریزش و گرفتگی بینی همراه است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رکام
تصویر رکام
بر هم انباشته، گله بزرگ، ابر انبوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زکام
تصویر زکام
بیماری سر و دماغ که بواسطه ورم تجاویف بینی عارض شود، سرما خوردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حکام
تصویر حکام
حاکمین، فرمانفرمایان و فرمانروایان، داوران، حاکمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آثام
تصویر آثام
بزه ها، گناهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشام
تصویر آشام
نوشیدنی، مشروب، شربت جذب مایع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عکام
تصویر عکام
بار بند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع اجم اجمه، بیشه ها نیزارها، جمع اجم و اجم و جج. اجمه بیشه ها نیزارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرام
تصویر آرام
آرامش، ثبات، سکون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آدام
تصویر آدام
جمع ادام، نانخورش ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آطام
تصویر آطام
دژها، حصارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آنام
تصویر آنام
انام، خلق، جن وانس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آکال
تصویر آکال
جمع اکل، روزی ها خوراک ها میوه ها مزه ها سبزی ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع الم، درد ها رنج ها جمع الم دردها رنجها. یاآلام جسمانی. دردهایی که بتن رسد رنجهای بدنی. یا آلام روحانی روحی. تعبهایی که روح را آزار دهد ج الم، دردها، رنج ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلام
تصویر آلام
دردها، رنجها، رنج ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آثام
تصویر آثام
گناهان، گناهها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آجام
تصویر آجام
بیشه ها، نیزارها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آکال
تصویر آکال
خوراکها، روزی ها، میوه ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آوام
تصویر آوام
فصل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زکام
تصویر زکام
سرماخوردگی
فرهنگ واژه فارسی سره