جج ِ اَجَمه، به معنی نیستان و نیزار و بیشه: با پیل پیلی کند بمیدان با شیر شیری کند در آجام، فرخی، چون دگران پادشاه نز عملی تو شیر بمنشور نیست والی آجام، اثیر اخسیکتی، آب آجام و بطایح بدتر است کآن ببیشه وین بسنگ اخضر است، حکیم شیرازی، ، جَمعِ واژۀ اُجْم و اُجُم، به معنی حصار و حصن و دژ و دز
جمع الم، درد ها رنج ها جمع الم دردها رنجها. یاآلام جسمانی. دردهایی که بتن رسد رنجهای بدنی. یا آلام روحانی روحی. تعبهایی که روح را آزار دهد ج الم، دردها، رنج ها