جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با آجام

آجام

آجام
جمع اجم اجمه، بیشه ها نیزارها، جمع اجم و اجم و جج. اجمه بیشه ها نیزارها
فرهنگ لغت هوشیار

آجام

آجام
حصارها، دژها، جمعِ واژۀ اُجم
بیشه ها، جمعِ واژۀ اَجَمِه
آجام
فرهنگ فارسی عمید

آجام

آجام
جج ِ اَجَمه، به معنی نیستان و نیزار و بیشه:
با پیل پیلی کند بمیدان
با شیر شیری کند در آجام،
فرخی،
چون دگران پادشاه نز عملی تو
شیر بمنشور نیست والی آجام،
اثیر اخسیکتی،
آب آجام و بطایح بدتر است
کآن ببیشه وین بسنگ اخضر است،
حکیم شیرازی،
، جَمعِ واژۀ اُجْم و اُجُم، به معنی حصار و حصن و دژ و دز
لغت نامه دهخدا

آلام

آلام
جمع الم، درد ها رنج ها جمع الم دردها رنجها. یاآلام جسمانی. دردهایی که بتن رسد رنجهای بدنی. یا آلام روحانی روحی. تعبهایی که روح را آزار دهد ج الم، دردها، رنج ها
فرهنگ لغت هوشیار