جدول جو
جدول جو

معنی آژیراک - جستجوی لغت در جدول جو

آژیراک
بانگ و فریاد آدمی یا ستور
تصویری از آژیراک
تصویر آژیراک
فرهنگ فارسی عمید
آژیراک
اژیراک، بانگ و فریاد از آدمی و ستور
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیراک
تصویر شیراک
(پسرانه)
نام پدر هرمزد، کنده کار کتیبه کعبه زرتشت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آریاک
تصویر آریاک
(پسرانه)
نام یکی از سرداران ایرانی و فرماندار کاپادوکیه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ازیراک
تصویر ازیراک
زیراکه، برای اینکه، ازاین روکه، ازاین جهت که، برای مثال طاعت پیش آر و علم جوی ازیراک / طاعت و علم است بند و فند زمانه (ناصرخسرو - ۳۸۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آژیر
تصویر آژیر
صدایی خاص و ممتد برای باخبر کردن دیگران از حادثه، دستگاهی که صدا را برای هشدار و تخدیر ایجاد می کند، باهوش، هوشمند، هوشیار، زیرک، محتاط، مراقب، برای مثال سپه را بیارای و آژیر باش / شب و روز با ترکش و تیر باش (فردوسی - ۴/۲۳۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایراک
تصویر ایراک
زیراکه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زیراک
تصویر زیراک
مخفّف واژۀ زیرا که، ازیراک، برای این که
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آمیرال
تصویر آمیرال
دریا سالار، صاحب منصب در نیروی دریایی، فرمانده کشتی ها و نیروهای دریایی، آدمیرال، امیر البحر
فرهنگ فارسی عمید
مخفف زیراکه (آنندراج) کلمه تعلیل یعنی زیراکه و از برای آنکه (ناظم الاطباء) زیراکه پهلوی ’ازیراک’ زیرا (فرهنگ فارسی معین) زیراکه از این راه که بدین دلیل که بدین سبب که بدین جهت که بدین علت که (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
دم بر تو شمرده ست خداوند تو زیراک
فرداش به هر دم زدنی با تو شمار است
ناصرخسرو
با درد توام خوش است زیراک
هم دردی و هم دوای دردی
سعدی
رجوع به زیرا و زیراکه و ازیراک شود
لغت نامه دهخدا
نام نوعی از ماهی، (فهرست مخزن الادویه)، ماهی، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
فیریابی کبیر، ابوعبدالله محمد بن یوسف بن واقد. از مردم قیساریه و از علمای فقه و حدیث بوده. او راست: کتاب التفسیر، کتاب الطهاره، کتاب الصلوه، کتاب الصیام، کتاب الزکوه، کتاب المناسک. (یادداشت مؤلف از ابن الندیم)
(فیریابی صغیر) جعفر بن محمد، مکنی به ابوبکر. از شیوخ عالم اسلام. فقه و احادیث بیاموخت و به سیاحت پرداخت و به سال 300 هجری قمری درگذشت. او راست: کتاب السنن، که شامل پنجاه فصل است. (یادداشت مؤلف از ابن الندیم)
ژان باتیست، او را در اصطلاح کلیسا لوپر گره گوار گویند، نام عالم علم تعلیم و تربیت سویسی، متولد در فریبورگ بسال 1765 و متوفی بسال 1850 میلادی
لابه گابریل، نام دستوردانی از مردم فرانسه، متولد در مونت فراند (پوی -دو-دوم) (1677-1748 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
کرسی بلوک لت، ناحیۀ گوردن بفرانسه دارای 719 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
زیرا که، (آنندراج)، بدان سبب که، از این رو که:
دسترست نیست جز بخواب وخور ایراک
شهر جوانی پر از زر است و وشانه،
ناصرخسرو،
سخن باید که پیش آری خوش ایراک
سخن بهتر بسی از پیشیاره،
ناصرخسرو،
پرهیز کن از جهل به آموختن ایراک
جهلت مثل عورت و پرهیز ازار است،
ناصرخسرو،
حلاج دکان گذاشت ایراک
جز آتش در دکان ندیدست،
خاقانی،
ترا بمهره و حقه فریفتند ایراک
چو حقه بیدل و مغزی چو مهره بی سروپا،
خاقانی،
نبازد بر جهان خاقانی ایراک
جهان امروز چون اویی ندارد،
خاقانی
لغت نامه دهخدا
ایران
لغت نامه دهخدا
(اَ)
رجوع به آژیراک شود، اصلاح کردن:اسا بین القوم، اصلاح کرد میان قوم. (منتهی الارب) ، اندوهگین شدن بر و به: اسا علیه و له
لغت نامه دهخدا
جزیره، و ظاهراً مصحف آداک است
لغت نامه دهخدا
(اَ ژِ هََ)
نام ضحاک است بزبان پیشینگان. (نسخه ای از لغت فرس اسدی). و شعوری این بیت دقیقی را شاهد آورده است:
ایا شاهی که ملک تو قدیم است
نه باکت بردۀ ناک اژهراکا.
و رجوع به اژدهاک شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ازایراک. زیراکه. از این رو که:
طاعت پیش آر و علم جوی ازیراک
طاعت و علم است بند و قید زمانه.
ناصرخسرو.
مر جان تو مرجان خدایست ازیراک
از حکمت و علم آمده مر جان ترا جان.
ناصرخسرو.
ما خود ز تو این چشم نداریم ازیراک
ترکی تو و هرگز نبود ترک وفادار.
سنائی
لغت نامه دهخدا
تصویری از زیراک
تصویر زیراک
مخفف زیراکه، بدلیل که، از این راه که از این جهت بدین سبب ایرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازیراک
تصویر ازیراک
زیرا که ازایرا که ازاین رو که از این جهت که بدین سبب که
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آیران
تصویر آیران
ایران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمیرال
تصویر آمیرال
فرمانده کشتیها در نیروی دریائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آژیر
تصویر آژیر
هوشمندوزیرک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایراک
تصویر ایراک
حرف ربط به معنای زیراک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آژیر
تصویر آژیر
((ژَ))
زیرک، محتاط، قوی، توانا، برحذر کننده، پرهیزگار، غلبه، فریاد، اعلام خطر، آماده، مهیا، قوت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ازیراک
تصویر ازیراک
حرف ربط مرکب، زیرا که، از این جهت که
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیراک
تصویر زیراک
زیرا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آمیرال
تصویر آمیرال
دریا سالار، ناوسالار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آژیر
تصویر آژیر
آلارم
فرهنگ واژه فارسی سره
اعلام خطر، بانگ، زنگ خطر، هشدار، آگاه، دانا، پرتوان، زورمند، قوی، محتاط، محترز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مردنی، جهت تحقیر استفاده شود
فرهنگ گویش مازندرانی
شناگر
دیکشنری اردو به فارسی