جدول جو
جدول جو

معنی آویژگان - جستجوی لغت در جدول جو

آویژگان
ویژگان، خواص، نزدیکان
تصویری از آویژگان
تصویر آویژگان
فرهنگ فارسی عمید
آویژگان(ژَ / ژِ)
جمع واژۀ آویژه. ویژگان. خواص، مجازاً، دلبران. معشوقان
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آویزان
تصویر آویزان
آویخته، معلق، در حال آویختگی، طفیلی، مزاحم، غمگین، در حال دعوا، گلاویز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آویزگن
تصویر آویزگن
درآویخته، آنکه به هرکس یا به هر چیز درآویزد، آنکه باعجز و لابه و التماس چیزی بخواهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بویگان
تصویر بویگان
رحم، عضوی کیسه مانند در شکم که جنین تا قبل از تولد در آن زندگی می کند، جای بچه در شکم زن یا حیوان ماده، زهدان، بچّه دان، بوگان، پوگان، بوهمان، پرکام
فرهنگ فارسی عمید
(ژَ / ژِ)
جمع واژۀ ویژه. خاصان و خاصگان. (برهان). خواص. خاصگان:
دگر هفته آمد به نخجیرگاه
خود و موبد و ویژگان سپاه.
فردوسی.
بفرمود تا نوذر آمد به پیش
ابا ویژگان و بزرگان خویش.
فردوسی.
از آن ویژگان پنج تن را ببرد
که بودند بامغز و هشیار و گرد.
فردوسی.
خود و ویژگان بر هیونان چست
بباید به آسودگی راه جست.
فردوسی.
ابا ویژگان ماند وامق به جنگ
نه روی گریز و نه جای درنگ.
عنصری.
سپهدار با ویژگان گفت هین
گرید از پسم گرزو شمشیر کین.
اسدی (گرشاسب نامه).
همان نامور ویژگان را که داشت
برون برد در ره عنان برگماشت.
اسدی (گرشاسب نامه).
مر آن ویژگان را همانجا بماند
به یزدان پناهید و باره براند.
اسدی (گرشاسب نامه).
وز آنجای با ویژگان رفت چیر
سوی لشکرش همچو ارغنده شیر.
اسدی (گرشاسب نامه).
کسی بر شه آن راز بگشاد زود
شه از ویژگان هرکه شایسته بود.
اسدی (گرشاسب نامه).
روزی از تخت و تاج کرد کنار
رفت با ویژگان خود به شکار.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از بویگان
تصویر بویگان
بچه دان زهدان رحم
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ویژه (وزان کوه با ویژگان سوی دشت در آمد یکی گرد بیشه بگشت. (گرشا) بگردش (بگرد عماری ویس) خادمان و نامداران گزیده ویژگان و جانسپاران. (ویس ورامین)، مصون، مخصوصا خصوصا: (که دشنام او ویژه دشنام ماست) که او از پی و خون و اندام ماست) (شا)، تلگراف لوکس یا بویژه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آویزگن
تصویر آویزگن
آنکه بهر کس و هر چیز در آویزد متشبث، مبرم (چون گدا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
در حال آویختگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آونگان
تصویر آونگان
آویخته معلق آونگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واژگان
تصویر واژگان
فهرستی از مجموعه واژه های یک کتاب، یک موضوع یا یک زبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
معلق، آویخته، در حال جنگ و گریز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آونگان
تصویر آونگان
((وَ))
آویخته، معلق، آونگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ویژگان
تصویر ویژگان
((ژَ))
دوستان خاص، نزدیکان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آویزگان
تصویر آویزگان
پناه، مستمسک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سویگان
تصویر سویگان
بعد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آونگان
تصویر آونگان
معلق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ویژگان
تصویر ویژگان
خواص
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از واژگان
تصویر واژگان
اصطلاحات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
Freeloader, Hanging
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
parasite, suspendu
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
gorrón, colgado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
मुफ्तखोर , लटका हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
penganggur, tergantung
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
ผู้เกาะกิน , แขวน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
profiteur, hangend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
pasożyt, wiszący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
scroccone, appeso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
aproveitador, pendurado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
食白食的人 , 悬挂的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
нахлібник , підвішений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
Schmarotzer, hängend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
нахлебник , висящий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
נַעֲלָל עַל חֶשְבּוֹן אַחֵרִים , תלויות
دیکشنری فارسی به عبری