جدول جو
جدول جو

معنی واژگان

واژگان
فهرستی از مجموعه واژه های یک کتاب، یک موضوع یا یک زبان
تصویری از واژگان
تصویر واژگان
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با واژگان

واژگون

واژگون
سرنگون، برگشته، وارون، کنایه از دارای نامبارکی، شوم مثلاً بخت واژگون،
از کار برکنار شده معزول
واژگون شدن: وارونه شدن، کنایه از از دست دادن قدرت و حکومت، سقوط کردن مثلاً سلسلۀ زندیه توسط آغامحمدخان قاجار واژگون شد
واژگون
فرهنگ فارسی عمید

ویژگان

ویژگان
جمع ویژه (وزان کوه با ویژگان سوی دشت در آمد یکی گرد بیشه بگشت. (گرشا) بگردش (بگرد عماری ویس) خادمان و نامداران گزیده ویژگان و جانسپاران. (ویس ورامین)، مصون، مخصوصا خصوصا: (که دشنام او ویژه دشنام ماست) که او از پی و خون و اندام ماست) (شا)، تلگراف لوکس یا بویژه
فرهنگ لغت هوشیار