سرنگون، برگشته، وارون، کنایه از دارای نامبارکی، شوم مثلاً بخت واژگون، از کار برکنار شده معزول واژگون شدن: وارونه شدن، کنایه از از دست دادن قدرت و حکومت، سقوط کردن مثلاً سلسلۀ زندیه توسط آغامحمدخان قاجار واژگون شد
جمع ویژه (وزان کوه با ویژگان سوی دشت در آمد یکی گرد بیشه بگشت. (گرشا) بگردش (بگرد عماری ویس) خادمان و نامداران گزیده ویژگان و جانسپاران. (ویس ورامین)، مصون، مخصوصا خصوصا: (که دشنام او ویژه دشنام ماست) که او از پی و خون و اندام ماست) (شا)، تلگراف لوکس یا بویژه