جدول جو
جدول جو

معنی آویزان - جستجوی لغت در جدول جو

آویزان
آویخته، معلق، در حال آویختگی، طفیلی، مزاحم، غمگین، در حال دعوا، گلاویز
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
فرهنگ فارسی عمید
آویزان
در حال آویختگی، آویخته، معلق، آونگ، آون، دروا، آونگان، دلنگان،
- آویزان کردن، آویختن، تعلیق،
، جنگ و گریز کنان، گریز و آویز کنان: غوریان دررمیدند و هزیمت شدند وآویزان میرفتند تا ده، (تاریخ بیهقی)، مشغول، دست بکار، آغازان، دست بیقه:
باد سحری سپیده دم خیزانست
با میغ سیه بجنگ آویزانست،
منوچهری
لغت نامه دهخدا
آویزان
در حال آویختگی
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
فرهنگ لغت هوشیار
آویزان
معلق، آویخته، در حال جنگ و گریز
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
فرهنگ فارسی معین
آویزان
آویخته، آویز، معلق
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آویزان
معلّقٌ
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
دیکشنری فارسی به عربی
آویزان
Freeloader, Hanging
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
دیکشنری فارسی به انگلیسی
آویزان
parasite, suspendu
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
دیکشنری فارسی به فرانسوی
آویزان
aproveitador, pendurado
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
دیکشنری فارسی به پرتغالی
آویزان
нахлебник , висящий
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
دیکشنری فارسی به روسی
آویزان
Schmarotzer, hängend
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
دیکشنری فارسی به آلمانی
آویزان
нахлібник , підвішений
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
دیکشنری فارسی به اوکراینی
آویزان
pasożyt, wiszący
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
دیکشنری فارسی به لهستانی
آویزان
食白食的人 , 悬挂的
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
دیکشنری فارسی به چینی
آویزان
ফ্রিলোডার , ঝুলন্ত
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
دیکشنری فارسی به بنگالی
آویزان
فری لوڈر , لٹکا ہوا
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
دیکشنری فارسی به اردو
آویزان
scroccone, appeso
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
آویزان
mtu wa bure, inayoning'inia
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
دیکشنری فارسی به سواحیلی
آویزان
beleşçi, asılı
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
آویزان
무임승차자 , 매달린
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
دیکشنری فارسی به کره ای
آویزان
フリーライダー , 吊るされた
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
دیکشنری فارسی به ژاپنی
آویزان
मुफ्तखोर , लटका हुआ
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
دیکشنری فارسی به هندی
آویزان
penganggur, tergantung
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
آویزان
ผู้เกาะกิน , แขวน
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
دیکشنری فارسی به تایلندی
آویزان
profiteur, hangend
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
دیکشنری فارسی به هلندی
آویزان
gorrón, colgado
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
آویزان
נַעֲלָל עַל חֶשְבּוֹן אַחֵרִים , תלויות
تصویری از آویزان
تصویر آویزان
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آویزگن
تصویر آویزگن
درآویخته، آنکه به هرکس یا به هر چیز درآویزد، آنکه باعجز و لابه و التماس چیزی بخواهد
فرهنگ فارسی عمید
(لَ وی)
نام دهی جزء بخش شمیران شهرستان تهران واقع در شش هزارگزی جنوب خاوری تجریش و دوهزارگزی خاوری سلطنت آباد. دامنه و سردسیر. دارای 508 تن سکنه. آب آن از قنات و رود خانه دارآباد. محصول آنجا غلات، بنشن و صیفی. شغل اهالی زراعت است و یک عده از سکنه در مهمات سازی کار می کنند. ساختمانی از عهد قاجاریه دارد. مزرعه حسین آباد جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(گِ)
آنکه بهر کس درآویزد. آنکه بهر چیز درآویزد. آنکه بهر چیز تشبث کند. شبث. (ربنجنی) (السامی فی الاسامی). علق. (السامی فی الاسامی). متشبث، مبرم (چون گدا)
لغت نامه دهخدا
در حال آمیختن
لغت نامه دهخدا
تصویری از آمیزان
تصویر آمیزان
در حال آمیختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آویزگن
تصویر آویزگن
آنکه بهر کس و هر چیز در آویزد متشبث، مبرم (چون گدا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آویزون
تصویر آویزون
آویزان، کنایه از آدم مزاحم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آویزگان
تصویر آویزگان
پناه، مستمسک
فرهنگ فارسی معین