جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با آویزون

آویزگن

آویزگن
درآویخته، آنکه به هرکس یا به هر چیز درآویزد، آنکه باعجز و لابه و التماس چیزی بخواهد
آویزگن
فرهنگ فارسی عمید

آویزان

آویزان
آویخته، معلق، در حال آویختگی، طفیلی، مزاحم، غمگین، در حال دعوا، گلاویز
آویزان
فرهنگ فارسی عمید