آلودن، چیزی را از حالت پاکی خارج کردن، آلوده کردن، کثیف کردن، چیزی را با چیزی مخلوط کردن، آغشته کردن، تر کردن، خیس کردن، از حالت پاک خارج شدن، کثیف شدن، آلوده شدن
آلودن، چیزی را از حالت پاکی خارج کردن، آلوده کردن، کثیف کردن، چیزی را با چیزی مخلوط کردن، آغشته کردن، تر کردن، خیس کردن، از حالت پاک خارج شدن، کثیف شدن، آلوده شدن
لائیدن. نالیدن. (برهان). عوعو کردن سگ: حقوق خدمت و آنچ از نظایر اینست که شرح قاعده آن زبان بفرساید شروع می نکنم اندر آن که تا لطفت نگویدم که فلانی دراز می لاید. کمال اسماعیل. پنجه در صید برده ضیغم را چه تفاوت کند که سگ لاید. سعدی. ، هرزه گوئی کردن. هرزه چانگی کردن: ملامتم مکنید ار دراز میلایم بود که کشف شود حال بنده پیش شما. مولوی. - امثال: سگ لاید و کاروان گذرد. سگ لاینده گیرنده نباشد. رجوع به لائیدن شود
لائیدن. نالیدن. (برهان). عوعو کردن سگ: حقوق خدمت و آنچ از نظایر اینست که شرح قاعده آن زبان بفرساید شروع می نکنم اندر آن که تا لطفت نگویدم که فلانی دراز می لاید. کمال اسماعیل. پنجه در صید برده ضیغم را چه تفاوت کند که سگ لاید. سعدی. ، هرزه گوئی کردن. هرزه چانگی کردن: ملامتم مکنید ار دراز میلایم بود که کشف شود حال بنده پیش شما. مولوی. - امثال: سگ لاید و کاروان گذرد. سگ لاینده گیرنده نباشد. رجوع به لائیدن شود
استراحت کردن آسودن، قرار یافتن سکون یافتن، خفتن خوابیدن، از جوش و غلیان باز ایستادن فرو نشستن کف، صبر کردن شکیبا شدن، مطمئن شدن اطمینان یافتن، منزل کردن جای گرفتن، نشستن آشوب رفع شدن فتنه
استراحت کردن آسودن، قرار یافتن سکون یافتن، خفتن خوابیدن، از جوش و غلیان باز ایستادن فرو نشستن کف، صبر کردن شکیبا شدن، مطمئن شدن اطمینان یافتن، منزل کردن جای گرفتن، نشستن آشوب رفع شدن فتنه
نالیدن، هرزه گویی کردن: ملامتم مکنید ار دراز می لایم بود که کشف شود حال بنده پیش شما. (مولوی لغ)، عوعو کردن (سگ) : سگ لاید و کاروان گذرد. (مثل)، نالیدن
نالیدن، هرزه گویی کردن: ملامتم مکنید ار دراز می لایم بود که کشف شود حال بنده پیش شما. (مولوی لغ)، عوعو کردن (سگ) : سگ لاید و کاروان گذرد. (مثل)، نالیدن