جدول جو
جدول جو

معنی آزرمها - جستجوی لغت در جدول جو

آزرمها
(زَ)
حرم. (دهار)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آذرمه
تصویر آذرمه
(دخترانه)
رئیس و بزرگ آتشها (آتشکده ها)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آذرمهر
تصویر آذرمهر
(دخترانه و پسرانه)
محبت خورشید، مهربانی خورشید، مرکب از آذر+ مهر، نام یکی از موبدان ساسانی و همچنین یکی از هفت آتشکده بزرگ ایرانیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زرمهر
تصویر زرمهر
(پسرانه)
مرکب از زر (طلا) + مهر (خورشید)، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر سوفر، از پهلوانان ایرانی در زمان قباد پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آزرمگان
تصویر آزرمگان
(پسرانه)
با حیا، مودب، سربه زیر، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر فرخزاد سردار ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آشرمه
تصویر آشرمه
نمد زین اسب، مجموع زین، نمدزین، تنگ، دهانه و آنچه اسب را با آن می آرایند، ساز، زین افزار، یراغ، یراق، زین و برگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آزرده
تصویر آزرده
آزاردیده، رنجیده، رنجه شده، دلتنگ، ملول، جراحت دیده، برای مثال مشو شادمان گر بدی کرده ای / که «آزرده» گردی گر آزرده ای (فردوسی - ۷/۴۴۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آدرمه
تصویر آدرمه
نمدزین، نمدی که زیر زین بر پشت اسب می اندازند، آدرم، ترمه، تکلتو، تکتلو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آزرمجو
تصویر آزرمجو
آزرم خواه، باشرم و حیا، عفیف، دادگر، آنکه حرمت دیگران را نگه دارد، احترام کننده، برای مثال کسی کاو تو را نیست آزرمجوی / چه جویی چه خواهی از او آبروی (فردوسی - ۷/۵۸۳ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آزرمناک
تصویر آزرمناک
پرآزرم، باشرم
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
پرآزرم
لغت نامه دهخدا
(رِ)
جمع واژۀ آرزو. منی ̍. آمال. اطماع. امانی. اشواق. شهوات. اهواء. حاجات: امّا بمروت و حرّیت آن لایقتر که مرا بدین آرزوها برسانی. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
(زَ گِ)
باحیا. مؤدب، شرمنده. خجل. شرمسار
لغت نامه دهخدا
(ذَ)
آذرمه. نام ماه نهم از ماههای شمسی. نوبت آفتاب در این ماه مر برج قوس را باشد. (نوروزنامه). و مطابق است با تشرین ثانی، آذرماه رومی یا سریانی مطابق است با فروردین ماه جلالی
لغت نامه دهخدا
(ذَ مِ)
نام آتشکدۀ نخستین از هفت آتشکدۀ بزرگ ایرانیان. (از جهانگیری). و ظاهراً اصل آن آذر برزین مهر است: شب سوم باز چنین دید که آذرفرنبغ و آذرگشسب و آذر برزین مهر ب خانه ساسان فروزانند. (کارنامۀ اردشیر)
لغت نامه دهخدا
نام رئیس فرقه ای از مانویه. (از الفهرست ابن الندیم از یادداشت دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از آذرمه
تصویر آذرمه
آذرماه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آذرماه
تصویر آذرماه
ماه نهم سال شمسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرزوها
تصویر آرزوها
آمال، آرزو، اطماع، اشواق، شهوات، اهوا، حاجات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشرمه
تصویر آشرمه
زین وبرگ، یراق اسب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزرمی
تصویر آزرمی
باحیا باشرم: زنی آزرمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزرده
تصویر آزرده
رنجیده، ملول، دلتنگ
فرهنگ لغت هوشیار
نمد زین اسب و مانند آن تکلتو، زینی که نمد زین آن دو نیم بود، درفشکه بدان نمد زین دوزند، سلاح مانند خنجر و شمشیر و تیر و کمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزرمناک
تصویر آزرمناک
پر آزرم آزرمگین
فرهنگ لغت هوشیار
نمد زین اسب و مانند آن تکلتو، زینی که نمد زین آن دو نیم بود، درفشکه بدان نمد زین دوزند، سلاح مانند خنجر و شمشیر و تیر و کمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزرمگن
تصویر آزرمگن
آزرمگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزرمجو
تصویر آزرمجو
باشرم با عفت با آزرم، با تقوی بافضیلت، دادور با نصفت عادل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزرمجو
تصویر آزرمجو
((ی))
با شرم، کم رو، منصف، عادل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آترمه
تصویر آترمه
((رَ مِ))
نمد زین اسب و مانند آن، درفشی که با آن نمدزین را دوزند، سلاح مانند خنجر و شمشیر، آدرم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آدرمه
تصویر آدرمه
((رَ مِ))
نمدی که بر پشت اسب و زیر زین افکنند، تکلتو، نمدزین، درفشی که با آن نمدزین را دوزند، سلاح مانند خنجر و شمشیر، آدرم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آشرمه
تصویر آشرمه
((شُ مِ))
آدرم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آزرده
تصویر آزرده
((زُ دِ))
رنجیده، دلتنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آزرمین
تصویر آزرمین
باحیا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آزرده
تصویر آزرده
Annoyed, Livid, Sickened, Tormented
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آزرده
تصویر آزرده
раздраженный , бледный , тошнотворный , измученный
دیکشنری فارسی به روسی