معنی آذرمه - فرهنگ نامهای ایرانی
واژههای مرتبط با آذرمه
آذرمه
- آذرمه
- آذرماه:
وآن پرّ نگارینْش بر او بازنبندند
تا آذرمه بگذرد و آید آذار.
منوچهری.
دست آذرمه از کمان هوا
تیرها زد چو ناوک دلدوز.
ازرقی
لغت نامه دهخدا
آترمه
- آترمه
- نمد زین اسب و مانند آن تکلتو، زینی که نمد زین آن دو نیم بود، درفشکه بدان نمد زین دوزند، سلاح مانند خنجر و شمشیر و تیر و کمان
فرهنگ لغت هوشیار
آذرمهر
- آذرمهر
- محبت خورشید، مهربانی خورشید، مرکب از آذر+ مهر، نام یکی از موبدان ساسانی و همچنین یکی از هفت آتشکده بزرگ ایرانیان
فرهنگ نامهای ایرانی
آدرمه
- آدرمه
- نمد زین اسب و مانند آن تکلتو، زینی که نمد زین آن دو نیم بود، درفشکه بدان نمد زین دوزند، سلاح مانند خنجر و شمشیر و تیر و کمان
فرهنگ لغت هوشیار
آدرمه
- آدرمه
- نَمَدزین، نمدی که زیر زین بر پشت اسب می اندازند، آدرَم، تَرمِه، تَکَلتو، تَکَتلو
فرهنگ فارسی عمید