مرکّب از: آب، ماء + شار، از شاریدن به معنی فروریختن، سکب، آب جوی ونهر بزرگ که از بلندی فروریزد، مصب، شلاّ له، سنگ مشبک که بر دهانۀ ناودانها نصب کنند
مُرَکَّب اَز: آب، ماء + شار، از شاریدن به معنی فروریختن، سکب، آب جوی ونهر بزرگ که از بلندی فروریزد، مصب، شَلاّ له، سنگ مشبک که بر دهانۀ ناودانها نصب کنند
رودی که در مسیر خود از بلندی به پایین فرو ریزد، سنگ مشبک که بر دهانه ناودان ها نصب کنند، یکی از حرکات حمله ای در والیبال و پینگ پنگ و تنیس، پرش و زدن توپ از بالای تور به زمین حریف با زاویه ای تند (واژه فرهنگستان)
رودی که در مسیر خود از بلندی به پایین فرو ریزد، سنگ مشبک که بر دهانه ناودان ها نصب کنند، یکی از حرکات حمله ای در والیبال و پینگ پنگ و تنیس، پرش و زدن توپ از بالای تور به زمین حریف با زاویه ای تند (واژه فرهنگستان)
پرآب مثلاً میوۀ آبدار، شاداب، باطراوت، دارای جلا و برندگی، جوهردار مثلاً شمشیر آبدار، کنایه از رکیک مثلاً فحش آبدار، در علم شیمی هیدراته، آمیخته با آب، کنایه از محکم مثلاً بوسۀ آبدار، متصدی آبدارخانه که شربت، چای، قهوه، قلیان و مانند آن تهیه می کند، آبدارباشی، ساقی
پرآب مثلاً میوۀ آبدار، شاداب، باطراوت، دارای جلا و برندگی، جوهردار مثلاً شمشیر آبدار، کنایه از رکیک مثلاً فحش آبدار، در علم شیمی هیدراته، آمیخته با آب، کنایه از محکم مثلاً بوسۀ آبدار، متصدی آبدارخانه که شربت، چای، قهوه، قلیان و مانندِ آن تهیه می کند، آبدارباشی، ساقی