معنی آبشار آبشار مرکّب از: آب، ماء + شار، از شاریدن به معنی فروریختن، سکب، آب جوی ونهر بزرگ که از بلندی فروریزد، مصب، شلاّ له، سنگ مشبک که بر دهانۀ ناودانها نصب کنند لغت نامه دهخدا