جدول جو
جدول جو

معنی آئل - جستجوی لغت در جدول جو

آئل(ءِ)
شیر ستبر، هر چیز ستبر از روغن و عسل و مانند آن
لغت نامه دهخدا
آئل
پرنده ی انجیر خورک، اهیل کورابل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آئیل
تصویر آئیل
(پسرانه)
نام پرنده ای است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آغل
تصویر آغل
جایی در کوه یا خانه که برای جا دادن گوسفندان در شب درست کنند، لانۀ مرغ خانگی، محلی برای اسکان گوسفند، بز و سایر دام ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آتل
تصویر آتل
هر نوع وسیلۀ محکم که برای ثابت نگه داشتن عضو آسیب دیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آکل
تصویر آکل
خورنده، ویژگی کسی یا چیزی که غذا می خورد، نان خور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آجل
تصویر آجل
آروغ، باد صدا داری که از راه گلو بیرون آید، باد گلو، روغ، رچک، وروغ، وارغ، رغ، رجغک برای مثال بسته دائم دهان خود از بخل / کز گلو برنیایدش آجل (؟- مجمع الفرس - آجل)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آفل
تصویر آفل
فرورونده، ناپدید شونده، غروب کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آجل
تصویر آجل
آینده، دیرآینده، بامهلت، مدت دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آدل
تصویر آدل
قسمتی از سواحل آفریقا در انتهای خلیج عدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهل
تصویر آهل
مردی که زن وفرزند دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آئس
تصویر آئس
مایوس، ناامید، نومید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آئب
تصویر آئب
بازگردنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آجل
تصویر آجل
با مهلت، دیرنده، تاخیر کننده باد گلو، آروغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آثل
تصویر آثل
اصیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آفل
تصویر آفل
فرو رونده فرو شونده ناپدید گردنده غروب کننده غارب، جمع آفلین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دئل
تصویر دئل
بچه گرگ بچه شغال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آصل
تصویر آصل
جمع اصل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغل
تصویر آغل
لانه مرغ خانگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آکل
تصویر آکل
خورنده، پادشاه خورنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمل
تصویر آمل
امیدوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آجل
تصویر آجل
((جُ یا جَ))
آروغ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آکل
تصویر آکل
((کِ))
خورنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آهل
تصویر آهل
((هِ))
مردی که زن و فرزند داشته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آغل
تصویر آغل
((غَ یا غُ))
جایی برای گوسفندان و گاوان، لانه مرغ خانگی، لانه زنبور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آفل
تصویر آفل
((فِ))
فرو شونده، غروب کننده، جمع آفلین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آتل
تصویر آتل
((تِ))
ابزاری برای ثابت نگه داشتن اندام شکسته بدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آجل
تصویر آجل
((جِ))
آینده، آخرت، مدت دار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آمل
تصویر آمل
آرزورسان، یاری گر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آجل
تصویر آجل
پس آینده، درآینده، دیررس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آهل
تصویر آهل
جای باش، رام، زن دار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آکل
تصویر آکل
پادشاه، خورنده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آفل
تصویر آفل
فرورونده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آغل
تصویر آغل
سرپناه، لانه مرغی
فرهنگ واژه فارسی سره
یون
دیکشنری اردو به فارسی