جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با آجل

آجل

آجل
آروغ، باد صدا داری که از راه گلو بیرون آید، بادِ گَلو، روغ، رَچُک، وُروغ، وارُغ، رُغ، رَجغَک برای مِثال بسته دائم دهان خود از بخل / کز گلو برنیایدش آجل (؟- مجمع الفرس - آجل)
آجل
فرهنگ فارسی عمید

آجل

آجل
بامهلت. دیرنده. تأخیرکننده. ضد عاجل:
عاجل نبود مگر شتابنده
هرگز نرود ز جای خویش آجل.
ناصرخسرو.
، دیر، مقابل زود:
بدین زودی ندانستم که ما را
سفر باشد بعاجل یا به آجل.
منوچهری.
، آخرت. مقابل عاجل به معنی دنیا: باری عاجل و آجل بهم نپیوندد. (کلیله و دمنه).
چون برای حق و روز آجل است
گر خطائی شد دیت بر عاقل است.
مولوی.
، جانی و برانگیزندۀ بر جنایت
لغت نامه دهخدا

آجل

آجل
بادی که با آواز از گلو برآید. آروغ. فوز. باد گلو. رجک. جشا. رغ:
ناخوشی های دهر را بالکل
بایدت خورد و نازدن آجل.
روزبهان.
بسته دایم دهان خویش از بخل
کز گلو برنیایدت آجل.
؟
لغت نامه دهخدا