آهل آهل آنکه او را زن باشد، بامردم. باسکنه. آبادان. آبادان بمردم. پرمردم. باکسان، آبادکننده. (مقدمهالادب زمخشری) لغت نامه دهخدا
آله آله ابزار، مایه، اندام، زین و برگ، زهار، گاهوک (تابوت) عقاب شاهین، پرنده ایست از دسته شکاریان روزانه دارای قدی متوسط و سری کشیده و منقار و پنجه های نسبه ضعیف فرهنگ لغت هوشیار