جدول جو
جدول جو

معنی آءه - جستجوی لغت در جدول جو

آءه
(ءَ)
نام درختی است و گویند بانک. (مهذب الاسماء) ، ثمرۀ درختی. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء). ج، آء، کلمه ای که بدان شتر را زجر کنند. (منتهی الارب) ، حکایت از صوت و آواز هر چیز
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آوه
تصویر آوه
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی و از فرماندهان سپاه کیخسرو پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آیه
تصویر آیه
(دخترانه)
نشانه، هر یک از پاره های مشخص سوره های قرآن و دیگر کتابهای آسمانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آوه
تصویر آوه
آوخ، آه، وای، دریغ، دریغا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آیه
تصویر آیه
نشانه، علامت، آیت، نشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آده
تصویر آده
چوب بستی که روی زمین برپا کنند تا پرندگان بر روی آن بنشینند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آبه
تصویر آبه
مایعی غلیظ که با جنین از شکم مادر خارج می شود، لیزابه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آسه
تصویر آسه
زنگ، از آفات نباتی که قارچ های ذره بینی انگل در بعضی از گیاهان تولید می کند، ژنگ، ژنگه
محور
در علم زیست شناسی دومین مهرۀ گردن انسان که بعد از مهرۀ اطلس قرار دارد،
سنگ آسیا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آنه
تصویر آنه
سکۀ رایج هندوستان، معادل یک شانزدهم روپیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آگه
تصویر آگه
آگاه، باخبر، مطلع، هوشیار، دانا، با دانایی، مطلع، دل آگاه، کارآگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آله
تصویر آله
آلک، گیاهی صحرایی با برگ های دراز خوش بو و گل های کوچک که در جاهای مرطوب می روید و مصرف خوراکی و دارویی دارد، والک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آمه
تصویر آمه
دوات، ظرفی که در آن مرکب بریزند
فرهنگ فارسی عمید
چوب بلند افقی که دو سر آن را بر دو چوب افراشته و عمودی استوار کنند تا پرندگان بر روی آن نشینند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آفه
تصویر آفه
آفات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبه
تصویر آبه
لیزابه و لعابی که توام با جنین از شکم مادر برآید
فرهنگ لغت هوشیار
هر یک از دو قطعه استخوان که حفره های دندانی در آن جای دارند فک یاآرواره زبرین فک اعلی یاآرواره زیرین. فک اسفل
فرهنگ لغت هوشیار
ابزار، مایه، اندام، زین و برگ، زهار، گاهوک (تابوت) عقاب شاهین، پرنده ایست از دسته شکاریان روزانه دارای قدی متوسط و سری کشیده و منقار و پنجه های نسبه ضعیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آنه
تصویر آنه
زن ناله کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آگه
تصویر آگه
آگاه، با خبر، مطلع، عالم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمه
تصویر آمه
فراخی سال، (دوات)
فرهنگ لغت هوشیار
کلمه ایست که بهنگام دست یافتن بر فراغت و آسایش پس از رنج و ناراحتی گویند آخه، کلمه ایست حاکی از درد یا نا خوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آیه
تصویر آیه
نشان نشانه، گواه، چمراس آیت، جمع آیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسه
تصویر آسه
زردی وپژمردگی بر انسان یا برگیاه افتد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبه
تصویر آبه
((بِ))
مایعی غلیظ که با جنین از شکم مادر خارج می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آره
تصویر آره
((رِ))
آرواره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آده
تصویر آده
((دِ))
چوب دراز، چوب بستی که روی زمین برپا کنند تا پرندگان روی آن بنشینند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آسه
تصویر آسه
آس، آسیا، محور، سنگ آسیا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آسه
تصویر آسه
((س ِ))
آفتی که در گیاه باعث پژمردگی می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آسه
تصویر آسه
کشت و زراعت، زمینی که برای کشت آماده کرده باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آنه
تصویر آنه
((نِ یا نَ))
پسوند ساختن قید از صفت، مردانه، دلیرانه، گاه به آخر اسم و صفت ملحق گردد به معنای ذیل، مانند، مثل، لایق، متعلق به، منسوب به، در حال، در وقت، به صفت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آیه
تصویر آیه
((یِ))
آیت، جمع آیات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آوه
تصویر آوه
دریغ، افسوس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آوه
تصویر آوه
((وَ))
کوره ای که در آن خشت و آهک و مانند آن می پختند، نقشی به شکل زنجیر که بر حاشیه چیزی بکشند یا بدوزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آیه
تصویر آیه
نشانه، یادگار، چمراس، نشانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آسه
تصویر آسه
آکس
فرهنگ واژه فارسی سره