جدول جو
جدول جو

معنی آبه

آبه((بِ))
مایعی غلیظ که با جنین از شکم مادر خارج می شود
تصویری از آبه
تصویر آبه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با آبه

آبه

آبه
نام قریه ای نزدیک ساوه و نسبت بدان آبی است و آن را آوه نیز گویند و نسبت بدان آوی باشد، نام قریه ای به اصفهان، نام شهری به افریقیه
لغت نامه دهخدا

آبه

آبه
لیزابه و لعابی که با جنین توأم برآید از شکم مادر. سخد. شاهد. نخط
در نوشابه و شورآبه و دوآبه، آب
لغت نامه دهخدا

آبی

آبی
برنگ آب، کبود، ازرق، نیلی، نیلگون، نیلوفری منسوب به آب: آبی و خاکی و بادی و آتشی. یا بروج آبی یا زراعت آبی. زراعتی که بوسیله آبیاری از آن محصول بردارند مقابل دیم دیمی. یاساعت آبی. یا مثلثه آبی برجهای سرطان عقرب و حوت، گیاه یاجانورانی که درآب زیست کند مقابل خاکی بری: نباتات آبی، آنکه با چرخ وارابه آب بخانه ها رساند، یکی از سه رنگ اصلی (زرد قرمز آبی) که رنگهای دیگراز آنها ترکیب میشود، به سفرجل، قسمتی انگور که دانه هایظن مدور و پوستش سخت است و از غوره آن گله ترشی سازند. برادر مادر خال خالو. منسوب به آبه (آوه) از مردم آبه
فرهنگ لغت هوشیار