جدول جو
جدول جو

معنی uno - جستجوی لغت در جدول جو

uno
یک، یکی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
uno
یک، الف
دیکشنری ایتالیایی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

به طور ایمنی شناسی، از نظر ایمونولوژیک
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
تک کردن، یکی بساز
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
چند، برخی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
غیر به موقع، نامناسب
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
احترام به نفس، احترام به خود
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
خودستایانه، خودستایی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
گرگ گونه، گرگ ماهی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
دستمزد پرداخت کردن، حقوق بپردازد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
به موقع، سریع، مناسب
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
هیچ یک، هیچ کس
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
غیرمناسب، نامناسب، غیر به موقع
دیکشنری پرتغالی به فارسی
گرگ گونه، گرگ
دیکشنری پرتغالی به فارسی
با نگاه هرزه، با نگاهی فحشا
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
کارآموزی کردن، کارآموزی انجام دهید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
به سرعت دویدن، یک سرعت انجام دهید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
به طور ایمنی شناسی، از نظر ایمونولوژیکی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
هیچ یک، هیچ کدام
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
غیرمتعارف
دیکشنری آلمانی به فارسی
قدیمی، باستانی، قدیمی و کهنه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
متّحد، متّحد شده است
دیکشنری فرانسوی به فارسی
چرب، مسح شده
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
چهره، صورت، صورتکی، سطح
دیکشنری سواحیلی به فارسی
شناور
دیکشنری لهستانی به فارسی
شناور بودن، جابجایی، شناور
دیکشنری لهستانی به فارسی
آشفته، سازماندهی نشده
دیکشنری آلمانی به فارسی
قدیمی کردن، باستانی کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
به طور غیرآلی، غیرآلی
دیکشنری آلمانی به فارسی
به طور زشت، آشفته، به طور نامرتّب، بی ضابطه، بی نظم، شلوغ، نامرتّب
دیکشنری آلمانی به فارسی
هیچ، خیر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
یک، الف
دیکشنری فرانسوی به فارسی
هیچ، خیر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
به طور ایمنی شناسی، ایمونولوژیک
دیکشنری آلمانی به فارسی
غیرمناسب، نامناسب
دیکشنری ایتالیایی به فارسی