معنی uso
uso
چهره، صورت، صورتکی، سطح
دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با uso
usé
usé
فَرسودِه، پوشیدِه شُدِه، کُهنِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
eso
eso
آنِ، کِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
uno
uno
یِک، یِکی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
fuso
fuso
آب شُدِه، ذُوب شُد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
suo
suo
مَربوط بِه آن، او
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
uno
uno
یِک، اَلِف
دیکشنری ایتالیایی به فارسی