معنی uno
uno
یک، یکی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
واژههای مرتبط با uno
uno
uno
یِک، اَلِف
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
kuno
kuno
قَدیمی، باستانی، قَدیمی و کُهنِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
uni
uni
مُتَّحِد، مُتَّحِد شُدِه اَست
دیکشنری فرانسوی به فارسی
unto
unto
چَرب، مَسح شُدِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
uso
uso
چِهرِه، صورَت، صورَتَکی، سَطح
دیکشنری سواحیلی به فارسی
no
no
هیچ، خِیر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
un
un
یِک، اَلِف
دیکشنری فرانسوی به فارسی
no
no
هیچ، خِیر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی