معنی trillen - جستجوی لغت در جدول جو
trillen
لرزیدن
ادامه...
لَرزیدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
thriller
دلهره آور، هیجان انگیز
ادامه...
دِلهُرِه آوَر، هَیَجان اَنگیز
دیکشنری پرتغالی به فارسی
rollen
غلتیدن، رول
ادامه...
غَلتیدَن، رول
دیکشنری آلمانی به فارسی
tollen
چرخیدن
ادامه...
چَرخیدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
tellen
حساب کردن، برای شمارش، شمارش کردن
ادامه...
حِساب کَردَن، بَرایِ شُمارِش، شُمارِش کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
gillen
جیغ زدن، فریاد زدن
ادامه...
جیغ زَدَن، فَریاد زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
teilen
تقسیم کردن، تقسیم
ادامه...
تَقسیم کَردَن، تَقسیم
دیکشنری آلمانی به فارسی
willen
اراده داشتن، خوٰاستن
ادامه...
اِرادِه داشتَن، خوٰاستَن
دیکشنری هلندی به فارسی
taille
اندازه
ادامه...
اَندازِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
krullen
فر کردن، حلقه کردن
ادامه...
فِر کَردَن، حَلقِه کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
brullen
فریاد کشیدن، غرّش، غرّش کردن، غرّیدن
ادامه...
فَریاد کِشیدَن، غُرِّش، غُرِّش کَردَن، غُرّیدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
thriller
دلهره آور، هیجان انگیز
ادامه...
دِلهُرِه آوَر، هَیَجان اَنگیز
دیکشنری هلندی به فارسی
trinken
نوشیدن، نوشیدنی
ادامه...
نوشیدَن، نوشیدَنی
دیکشنری آلمانی به فارسی
thriller
دلهره آور، هیجان انگیز
ادامه...
دِلهُرِه آوَر، هَیَجان اَنگیز
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
trillend
لرزان، پر جنب و جوش، لرزنده، به طور لرزان، لرزش
ادامه...
لَرزان، پُر جُنب و جوش، لَرزَنده، بِه طُورِ لَرزان، لَرزِش
دیکشنری هلندی به فارسی
thriller
دلهره آور، مغناطیس زدایی
ادامه...
دِلهُرِه آوَر، مِغناطیس زُدایی
دیکشنری لهستانی به فارسی
thriller
دلهره آور، هیجان انگیز
ادامه...
دِلهُرِه آوَر، هَیَجان اَنگیز
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
brüllen
غرّش کردن، غرّش، فریاد کشیدن
ادامه...
غُرِّش کَردَن، غُرِّش، فَریاد کِشیدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
tripler
سه برابر کردن، سه گانه
ادامه...
سِه بَرابَر کَردَن، سِه گانِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
thriller
دلهره آور، هیجان انگیز
ادامه...
دِلهُرِه آوَر، هَیَجان اَنگیز
دیکشنری فرانسوی به فارسی
briller
درخشش داشتن، درخشیدن
ادامه...
دِرَخشِش داشتَن، دِرَخشیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tailler
برش کردن، هرس کنید، بریدن، تراشیدن
ادامه...
بُرِش کَردَن، هَرَس کُنید، بُریدَن، تراشیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
griller
بر تست کردن، کباب، کباب پز کردن، کباب پزیدن
ادامه...
بَر تِست کَردَن، کَباب، کَباب پَز کَردَن، کَباب پَزیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Grollen
غرغر کردن، غرّش
ادامه...
غُرغُر کَردَن، غُرِّش
دیکشنری آلمانی به فارسی
tillen
بلند کردن، بالابر، بالا بردن
ادامه...
بُلَند کَردَن، بالابَر، بالا بُردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
grillen
کباب پزیدن، کباب کردن
ادامه...
کَباب پَزیدَن، کَباب کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
grillen
کباب پز کردن، کباب، کباب پزیدن
ادامه...
کَباب پَز کَردَن، کَباب، کَباب پَزیدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
rollen
غلتیدن، رول
ادامه...
غَلتیدَن، رول
دیکشنری هلندی به فارسی