جدول جو
جدول جو

معنی stellen - جستجوی لغت در جدول جو

stellen
قرار دادن، محل
دیکشنری آلمانی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

زنگ زدن، تماس بگیرید
دیکشنری هلندی به فارسی
پارس کردن، خلیج، ناله کردن
دیکشنری آلمانی به فارسی
ستاره
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
آرایش کردن، سبک
دیکشنری آلمانی به فارسی
تقسیم کردن، تقسیم
دیکشنری آلمانی به فارسی
ایستادن
دیکشنری آلمانی به فارسی
شیب دادن، شیب
دیکشنری هلندی به فارسی
صورت، شمارنده
دیکشنری هلندی به فارسی
رأی دادن
دیکشنری هلندی به فارسی
بلند کردن، بالابر، بالا بردن
دیکشنری هلندی به فارسی
آرایش کردن، یک ظاهر طرّاحی شده
دیکشنری هلندی به فارسی
چرخیدن
دیکشنری هلندی به فارسی
کم یاب، به ندرت، نادر
دیکشنری آلمانی به فارسی
موج دار کردن، امواج
دیکشنری آلمانی به فارسی
سرگرم کردن، بازی کردن، به بازی کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
زین گذاشتن، زین
دیکشنری فرانسوی به فارسی
مردن، بمیر
دیکشنری هلندی به فارسی
تنظیم کردن، مجموعه
دیکشنری هلندی به فارسی
مهر کردن، مهر و موم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
پیش نویس کردن، فرموله کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
دوباره مرتّب کردن، تغییر دهید
دیکشنری آلمانی به فارسی
دزدی کردن، سرقت، دزدیدن
دیکشنری آلمانی به فارسی
هجّی کردن، بازی ها
دیکشنری هلندی به فارسی
حساب کردن، برای شمارش، شمارش کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
دزدیدن، دزدی کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
ورم کردن، متورّم شدن
دیکشنری هلندی به فارسی
پشتیبانی کردن، پشتیبانی می کند، حمایت کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
مردن، بمیر
دیکشنری آلمانی به فارسی
برخاستن، صعود، پرواز کردن
دیکشنری آلمانی به فارسی
در هم پیچیدن، قرار دادن
دیکشنری آلمانی به فارسی
سوزاندن، نیش زدن
دیکشنری آلمانی به فارسی
رنجاندن، عذاب، آزرده کردن، رنجیدن، آزار دادن
دیکشنری هلندی به فارسی
ذوب شدن، ذوب شود
دیکشنری هلندی به فارسی
پرچم زدن، بخیه ها، زخمی کردن، نیش زدن، در هم پیچیدن
دیکشنری هلندی به فارسی