معنی spelen
spelen
سرگرم کردن، بازی کردن، به بازی کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با spelen
spielen
spielen
سَرگَرم کَردَن، بازی کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
spoelen
spoelen
آبکَشی کَردَن، بَرایِ شُستِشو
دیکشنری هلندی به فارسی
spellen
spellen
هِجّی کَردَن، بازی ها
دیکشنری هلندی به فارسی
speler
speler
بازیکُن
دیکشنری هلندی به فارسی
stelen
stelen
دُزدیدَن، دُزدی کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
peleón
peleón
ناتَمام، قُلدُر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
épeler
épeler
تَرکیب کَردَن، طِلِسم، هِجّی کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
sepele
sepele
جُزئی، ناچیز، جُزئی نِگَری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
voelen
voelen
اِحساس کَردَن، اِحساس، حِسّ کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی