معنی seller
seller
زین گذاشتن، زین
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با seller
sceller
sceller
مُهر کَردَن، مُهر و موم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Seller
Seller
فُروشَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
sellar
sellar
مُهر زَدَن، مُهر و موم، مُهر کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
teller
teller
صورَت، شُمارندِه
دیکشنری هلندی به فارسی
Helfer
Helfer
کُمَک کُنَندِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
dealer
dealer
نَمَایَندِگی، فُروشَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
relier
relier
رَبط کَردَن، مَربوط می شَوَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
saluer
saluer
اَدایِ اِحتِرام کَردَن، سَلام کَردَن، سَلام دادَن، سَلام گوی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Fehler
Fehler
خَطا، اِشتِباه، سَهو، عِیب، عُیوب
دیکشنری آلمانی به فارسی