جدول جو
جدول جو

معنی spontan - جستجوی لغت در جدول جو

spontan
بدون آمادگی، خود به خودی، طبیعی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
spontan
به طور خود به خود، خود به خودی، طبیعی
دیکشنری آلمانی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

به طور خود به خود، خود به خود
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
به طور خود به خود، خود به خود
دیکشنری پرتغالی به فارسی
بداهت، خودانگیختگی، خودجوشی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
خودجوشی، خودانگیختگی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
بی اختیار گفتن، خود به خود صحبت کن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
بداهت، خودانگیختگی، خودجوشی
دیکشنری هلندی به فارسی
به طور خود به خود، خودخوٰاهانه
دیکشنری لهستانی به فارسی
خودجوشی، خودخوٰاه
دیکشنری لهستانی به فارسی
طبیعی، طبیعی بودن
دیکشنری لهستانی به فارسی
خودجوشی، خودانگیختگی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
خودجوشی، خودانگیختگی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
بی پرده گویی، خودانگیختگی، خودجوشی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
به طور خود به خود، خود به خود
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ورزش کردن، برای ورزش کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
تمسخر کردن، لکّه بینی، مسخره کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
مسخره کردن، تمسخر
دیکشنری آلمانی به فارسی
هدف گذاری کردن، نقطه، انگشت اشاره کردن، اشاره کردن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
به طور بداهه، خود به خود، طبیعی، به طور خود به خود
دیکشنری هلندی به فارسی
طبیعی، خود به خود
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
طبیعی، خود به خودی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
به طور بداهه، خود به خود، به طور خود به خود
دیکشنری اندونزیایی به فارسی