spontan بدون آمادگی، خود به خودی، طبیعی ادامه... بِدونِ آمادِگی، خُود بِه خُودی، طَبیعی دیکشنری اندونزیایی به فارسی
spontan به طور خود به خود، خود به خودی، طبیعی ادامه... بِه طُورِ خُود بِه خُود، خُود بِه خُودی، طَبیعی دیکشنری آلمانی به فارسی