معنی sayang - جستجوی لغت در جدول جو
sayang
عزیز، عزیزم، دوستدار
ادامه...
عَزیز، عَزیزَم، دوستدار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
senang
خوشحال، مانند، شاد
ادامه...
خُوشحال، مانَند، شاد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan penuh kasih sayang
با محبّت، با محبّت زیاد، به طور نوازشگرانه، به طور دوست داشتنی، با علاقه
ادامه...
با مَحَبَّت، با مَحَبَّت زیاد، بِه طُورِ نَوازِشگَرانِه، بِه طُورِ دوست داشتَنی، با عَلاقِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
saya
من
ادامه...
مَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sayangnya
بدبختانه، متأسّفانه
ادامه...
بَدبَختانِه، مُتِأَسِّفانِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
saran
پیشنهاد
ادامه...
پیشنَهاد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sayansi
علم
ادامه...
عِلم
دیکشنری سواحیلی به فارسی
saling
مشترک، یکدیگر
ادامه...
مُشتَرِک، یِکدیگَر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sedang
متوسّط، در حال حاضر، معتدل
ادامه...
مُتِوَسِّط، دَر حالِ حاضِر، مُعتَدِل
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
magang
کارآموزی کردن، کارآموزی
ادامه...
کارآموزی کَردَن، کارآموزی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
cabang
پیچیدگی، شاخه
ادامه...
پیچیدِگی، شاخِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
malang
بدبخت، فقیر
ادامه...
بَدبَخت، فَقیر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
matang
بالغ، رسیده، بالغ شدن
ادامه...
بالِغ، رِسیدِه، بالِغ شُدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Saying
گفته، گفتن
ادامه...
گُفتِه، گُفتَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
savant
دانشمند، یاد گرفت، دانشمندانه، فهمیده
ادامه...
دانِشمَند، یاد گِرِفت، دانِشمَندانِه، فَهمیدِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
jarang
کم تکراری، به ندرت، نادر، متفرّق
ادامه...
کَم تِکرَاری، بِه نُدرَت، نادِر، مُتِفَرِّق
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
goyang
سنگین کردن، تکان دادن
ادامه...
سَنگین کَردَن، تِکان دادَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
datang
آمدن، بیا
ادامه...
آمَدَن، بیا
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kasih sayang
عشق، محبّت
ادامه...
عِشق، مَحَبَّت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی