جدول جو
جدول جو

معنی sadzić - جستجوی لغت در جدول جو

sadzić
کاشت کردن، بکار
دیکشنری لهستانی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تولید کردن، تولید کم، ایجاد کردن، تولید کند
دیکشنری لهستانی به فارسی
کسل کننده بودن، بی حال
دیکشنری لهستانی به فارسی
سریع حرکت کردن، خشک شدن سریع
دیکشنری لهستانی به فارسی
قرار دادن، محل
دیکشنری لهستانی به فارسی
داور
دیکشنری لهستانی به فارسی
خارش داشتن، خاردار
دیکشنری لهستانی به فارسی
مسخره کردن، به طرز مسخره ای، تمسخر، تمسخر کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی
برانگیختن، برابر، بیدار کردن، کسی را بیدار کن
دیکشنری لهستانی به فارسی
بی احترامی کردن، کهیر، نفرت داشتن، نفرت، رد کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی
ملحی، شور
دیکشنری آلمانی به فارسی
حبس کردن، اجتناب ناپذیر
دیکشنری لهستانی به فارسی