معنی gardzić gardzić بی احترامی کردن، کهیر، نفرت داشتن، نفرت، رد کردن بی اِحتِرامی کَردَن، کَهِیر، نَفرَت داشتَن، نَفرَت، رَد کَردَن دیکشنری لهستانی به فارسی