معنی pędzić
pędzić
سریع حرکت کردن، خشک شدن سریع
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با pędzić
sadzić
sadzić
کاشت کَردَن، بِکار
دیکشنری لهستانی به فارسی
rodzić
rodzić
تَولِید کَردَن، تَولِید کَم، ایجاد کَردَن، تَولِید کُنَد
دیکشنری لهستانی به فارسی
nudzić
nudzić
کِسِل کُنَندِه بودَن، بی حال
دیکشنری لهستانی به فارسی
podbić
podbić
فَتح کَردَن، فاتِح
دیکشنری لهستانی به فارسی
podziw
podziw
تَحسِین، سِتایِش، هِیبَت، هِیئَتِ مُنصِفِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
sędzia
sędzia
داوَر
دیکشنری لهستانی به فارسی
swędzić
swędzić
خارِش داشتَن، خاردار
دیکشنری لهستانی به فارسی
budzić
budzić
بَراَنگیختَن، بَرابَر، بیدار کَردَن، کَسی را بیدار کُن
دیکشنری لهستانی به فارسی