معنی szydzić
szydzić
مسخره کردن، به طرز مسخره ای، تمسخر، تمسخر کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با szydzić
rządzić
rządzić
حُکم دادَن، دولَت ها، حُکومَت کَردَن، سَلطَنَت کُنَند
دیکشنری لهستانی به فارسی
szkodzić
szkodzić
آسیب رِساندَن، صَدَمِه دیدِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
swędzić
swędzić
خارِش داشتَن، خاردار
دیکشنری لهستانی به فارسی
sadzić
sadzić
کاشت کَردَن، بِکار
دیکشنری لهستانی به فارسی