جدول جو
جدول جو

معنی rodzić - جستجوی لغت در جدول جو

rodzić
تولید کردن، تولید کم، ایجاد کردن، تولید کند
دیکشنری لهستانی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

محصور کردن، را احاطه کنند
دیکشنری لهستانی به فارسی
والد، والدین
دیکشنری لهستانی به فارسی
کاشت کردن، بکار
دیکشنری لهستانی به فارسی
حکم دادن، دولت ها، حکومت کردن، سلطنت کنند
دیکشنری لهستانی به فارسی
بومی، به صورت بومی
دیکشنری لهستانی به فارسی
وزوز کردن، وزوز
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
کسل کننده بودن، بی حال
دیکشنری لهستانی به فارسی
سریع حرکت کردن، خشک شدن سریع
دیکشنری لهستانی به فارسی
فتح کردن، فاتح
دیکشنری لهستانی به فارسی
تحسین، ستایش، هیبت، هیئت منصفه
دیکشنری لهستانی به فارسی
راه رفتن، مثل اردک راه برو
دیکشنری لهستانی به فارسی
برانگیختن، برابر، بیدار کردن، کسی را بیدار کن
دیکشنری لهستانی به فارسی
آلودگی کردن، آلوده کننده
دیکشنری لهستانی به فارسی
تهدید کردن، خطرناک
دیکشنری لهستانی به فارسی
انجام دادن، انجام دهد، ساختن، مصیبت زده
دیکشنری لهستانی به فارسی