معنی podbić
podbić
فتح کردن، فاتح
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با podbić
rodzić
rodzić
تَولِید کَردَن، تَولِید کَم، ایجاد کَردَن، تَولِید کُنَد
دیکشنری لهستانی به فارسی
pędzić
pędzić
سَریع حَرَکَت کَردَن، خُشک شُدَن سَریع
دیکشنری لهستانی به فارسی
podpis
podpis
عُنوان، تَعیین
دیکشنری لهستانی به فارسی
podbój
podbój
فَتح، تَسخیر کُنَد
دیکشنری لهستانی به فارسی
podziw
podziw
تَحسِین، سِتایِش، هِیبَت، هِیئَتِ مُنصِفِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
robić
robić
اَنجام دادَن، اَنجام دَهَد، ساختَن، مُصیبَت زَدِه
دیکشنری لهستانی به فارسی