معنی proppen - جستجوی لغت در جدول جو
proppen
چپاندن، توده
ادامه...
چَپاندَن، تودِه
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Cropped
کوتاه شده، برش خورده
ادامه...
کوتاه شُدِه، بُرِش خُوردِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
prospek
چشم انداز
ادامه...
چِشم اَنداز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tropfen
چکیدن، قطره می کند
ادامه...
چِکیدَن، قَطرِه مِی کُند
دیکشنری آلمانی به فارسی
stoppen
جلوگیری کردن، توقّف، زمان سنجیدن، متوقّف کردن
ادامه...
جِلوگیری کَردَن، تَوَقُّف، زَمان سَنجیدَن، مُتِوَقِّف کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
oproepen
برانگیختن، دعوت به اقدام، احضار کردن
ادامه...
بَراَنگیختَن، دَعوَت بِه اِقدام، اِحضار کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
proeven
چشیدن، نمونه ها
ادامه...
چِشیدَن، نِمونِه ها
دیکشنری هلندی به فارسی
stoppen
ایستادن، غیبی، ترک کردن، متوقّف کردن، جلوگیری کردن، غیرسیماتیک، غیرنماینده، فیوزها
ادامه...
ایستادَن، غِیبی، تَرک کَردَن، مُتِوَقِّف کَردَن، جِلوگیری کَردَن، غِیرِسیماتیک، غِیرِنَمایَندِه، فیوزها
دیکشنری هلندی به فارسی
trappen
پایین زدن، لگد زدن، رکاب زدن
ادامه...
پایین زَدَن، لَگَد زَدَن، رِکاب زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
kloppen
کوبیدن، ضرب و شتم کردن، به آرامی ضربه زدن، زدن، تپش داشتن، هم زدن
ادامه...
کوبیدَن، ضَرب و شَتم کَردَن، بِه آرامی ضَربِه زَدَن، زَدَن، تَپِش داشتَن، هَم زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
propre
تمیز، خود
ادامه...
تَمیز، خُود
دیکشنری فرانسوی به فارسی
pompen
پمپ کردن، پمپاژ
ادامه...
پُمپ کَردَن، پُمپاژ
دیکشنری هلندی به فارسی
proben
تمرین کردن، تمرین کنید
ادامه...
تَمرین کَردَن، تَمرین کُنید
دیکشنری آلمانی به فارسی
roepen
صدا زدن، فریاد بزن
ادامه...
صِدا زَدَن، فَریاد بِزَن
دیکشنری هلندی به فارسی